نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,719
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #881
خیال روی تو در هر طریق همره ماستنسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنندجمال چهره تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گویدهزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسدگناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجب در خلوت سرای خاص بگوفلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب استهمیشه در نظر خاطر مرفه ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشایکه سال‌هاست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #882
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل م**س.تصلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمودببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغناچه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه م**س.ت
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیلرواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنجبلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باشکه نیستیست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #883
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و م**س.تپیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کناننیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزینگفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهندکافر عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیرکه ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیماگر از خمر بهشت است وگر باده م**س.ت
خنده جام می و زلف گره گیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #884
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دستم**س.ت از می و میخواران از نرگس مستش م**س.ت
در نعل سمند او شکل مه نو پیداوز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیستوز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاستو افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچیدور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظهر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #885
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درستکه مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست بردز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخرکه با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواستکه خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوستچو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفستکه از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #886
ما را ز خیال تو چه پروای ش*ر..اب استخم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوستهر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
افسوس که شد دلبر و در دیده گریانتحریر خیال خط او نقش بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بودزین سیل دمادم که در این منزل خواب است
معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکناغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دیددر آتش شوق از غم دل غرق گلاب است
سبز است در و دشت بیا تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #887
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببستراه هزار چاره گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جانبگشود نافه‌ای و در آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نوابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریختاین نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خمبا نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماعبر اهل وجد و حال در های و هو ببست
حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #888
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب استیا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسدهر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است
کشته چاه زنخدان توام کز هر طرفصد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوستتاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است
عکس خوی بر عارضش بین کفتاب گرم رودر هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام میزاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
اندر آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #889
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بستگشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاندزمانه تا قصب نرگس قبای تو بست
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشودنسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کردولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
چو نافه بر دل مسکین من گره مفکنکه عهد با سر زلف گره گشای تو بست
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصالخطا نگر که دل امید در وفای تو بست
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #890
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استچون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خداکخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیمآخر سال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سال نیستدر حضرت کریم تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماستچون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوستاظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بار منت ملاح بردمی
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا