گفتم مرو ای بود من،ای تار من ای پود من
آتش مشو دودم مکن، اینگونه نابودم مکن
عشق تو شد دمساز من، پایان من آغازمن
بندی شدم بازم مکن، دیوانه از نازم مکن
غافل مشو از یاد من، بشنو دمی فریاد من
اینگونه ناشادم مکن،پربسته آزادم مکن
آخر تو هستی جان من،پیمان من،ایمان من
دیگر پریشانم مکن، رو بر رقیبانم مکن
ای عشق آتش زای من، سرمایه ی سودای من
از عالمی پروا مکن،عاشق شدی حاشا مکن
آخر بگو این شور و شر،درقلب تو دارد اثر؟
با بوسه ای همچون شکر گفت از تو قدری بیشتر
شاعرش رو نمیدونم :)