You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شاعرپارسی اشعار خاقانی
-
نویسنده موضوع
ف.شیرشاهی
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
155
-
بازدیدها
4,738
-
کاربران تگ شده
هیچ
ای شاه بانوی ایران به هفت جد
اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است
بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر
شروان شه از کمال سلیمان دوم است
خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست
کانگشت کوچک تو چو دریای قلزم است
اعدای مار فعل تو را زخم کین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یکدری خانهایش زندان است
نه درون ساختنش توفیق است
نه برون تاختنش امکان است
پس سنگی چو مور پنهان است
پرده دارش درون کلیدان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
که به از دار ملک خاقان است
که چو زمزم هم آب حیوان است
کانده رزق بر جهانبان است
عمرا گر بهر رزق موقوف است
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
زیان تو در سود دانستن است
توان تو در ناتوانستن است
که نادانی اکسیر دانستن است
مرغکی را وقت کشتن میدوانید ابلهی
گفت مقصود از دوانیدنش نازک گشتن است
ما همان مرغیم خاقانی که ما را روزگار
میدواند وین دویدن را فذلک کشتن است
خاقانی بلند سخن در جهان منم
کزادی از جهان روش حکمت من است
ضرب الرقاب داد شیاطین آز را
این تیغ نطق کز ملکان قسمت من است
این گنبد فرشته سلب کآدمی خور است
چون دیو پیش جم گور خدمت من است
اسباب هست و نیست اگر نیست گو مباش
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
که منوچهر خضر خو مرده است
تا چراغ کیان فرو مرده است
راحت آن روز رفت کو رفته است
کرم آن روز مرده کو مرده است
ز آن که عبدی خطاب من رانده است
لاتخف حق جواب من رانده است
من به کنجی و حق به هفت اقلیم
مدد سحر ناب من رانده است
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
میر چون هفت بیت من خوانده است
ده شتر بارگیر فرموده است
این ده اشتر که میر فرموده است
به ماه چارده میماند آن بت
که اکنون چارده سالش رسیده است
به رنجی کز پی نه ماه دیده است