You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شاعرپارسی اشعار خاقانی
-
نویسنده موضوع
ف.شیرشاهی
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
155
-
بازدیدها
4,809
-
کاربران تگ شده
هیچ
نه ورا عیب و نه تو را هنر است
ای عماد الدین ای صدر زمان
هر زمان صدری تو را خاک در است
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت
نعل یحموم توام تاج سر است
من که آتش سرم و باد کلاه
خاک درگاه توام آبخور است
زان تبم رفت و عرض برگذر است
قحط جان میبری و قحط کرم
ور تو گوئی ز دو مرسل اثر است
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ایا نظام ممالک قوام روی زمین
تو آفتابی و صدر تو آسمانوار است
ز دور خامهٔ تو شرق و غرب بیرون نیست
که بر محیط جهان خامهٔ تو پرگار است
ز بس که بر سم اسبت لب کفات رسید
سم سمند تو را لعل نعل و مسمار است
به دست عدل تو باشه پر عقاب برید
کبوتران را مقراض نوک منقار است
فسون خصم تو بحران مغز سرسام است
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
که دولت سایهٔ ناپایدار است
به دولت هر که شد غره چنان دان
که میدانش آتش و او نیسوار است
چو صبح است اول و چون گل به آخر
که این کم عمر آن اندک قرار است
به رنگی کز خم نیلی فلک خاست
مشو خرم که رنگ سوگوار است
در آن منگر که نیل او سراب است
که خود نیلش سراب عمر خوار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گرچه خاقانی از اصحاب فروتر بنشست
نتوان گفت که در صدر تو او کم قدر است
صدر تو دایرهٔ جاه و جلال است مقیم
در تن دایره هرچا که نشینی صدر است
شاکرم از عزلتی که فاقه و فقر است
فارغم از دولتی که نعمت و ناز است
خون ز رگ آرزو براندم و زین روی
رفت ز من آن تبی کز آتش آز است
بر قد همت قبای عزله بریدم
گرچه به بالای روزگار دراز است
نیست مرا آستین چه جای طراز است
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
کآفتاب این چنین دل افروز است
که به تیر جفا جگر دوز است
یار، مویت سپید دید گریخت
که به دزدی دل نوآموز است
کز پی جان سلامت اندوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
کز ابر خاطرش خورشید برق است
دبیری را توئی هم حرفتم لیک
شعارم صدق و آئین تو زرق است
اگرچه هر دو خون ریزند لیکن
هم از جلاد تا فصاد فرق است
قبلهٔ ابدال قلهٔ سبلان دان
کو ز شرف کعبهوار قطب کمال است
کعبه بود سبزپوش او ز چه پوشد
جامهٔ احرامیان که کعبهٔ حال است
در خبری خواندهام فضیلت آن را
خاست مرا آرزوش قرب سه سال است
رفتم تا بر سرش نثار کنم جان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
اینت بنیاد که جان را حرم است
صبح حشر است مزن نقب چنین
کافت نقب زن از صبحدم است
غدر چون لذت دزدی است نخست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.