- ارسالیها
- 397
- پسندها
- 5,238
- امتیازها
- 21,413
- مدالها
- 12
- نویسنده موضوع
- #11
«بوی گل امین الدوله»
من در رؤیاهای خود به دنبال آرامش میگردم.
در واقعیت؟ نه. در واقعیت پیدا کردنش کمی دشوار است و من نیز به اندازهی کافی خسته!
خب... چه میگفتم؟
آها!
مثلا فارغ از زمزمهی تاریکی
مسیر خانهٔمان را
لُکّه دوان طی بکنم.
به کوچهمان برسم و سبز چشمم را نوازش بکند. آخر میدانید؟ کوچهمان سرسبز است.
از این کوچههای قدیمی که از دیوارِ خانههای نقلی و آجری، پیچ امین الدوله و شاخههای درخت سیب آویزان باشد.
نسیم بهاری را ببینم که میان گلها میخرامد. بوی پیچ امین الدوله را به مشامم برساند و من با تمام وجود نفس عمیقی بکشم و...
آه! بوی گل امین الدوله...
بوی سوختن چیزی باعث میشود از رؤیا بیرون بیایم، به ناگاه چشمانم را باز کنم و به سمت آشپزخانه...
من در رؤیاهای خود به دنبال آرامش میگردم.
در واقعیت؟ نه. در واقعیت پیدا کردنش کمی دشوار است و من نیز به اندازهی کافی خسته!
خب... چه میگفتم؟
آها!
مثلا فارغ از زمزمهی تاریکی
مسیر خانهٔمان را
لُکّه دوان طی بکنم.
به کوچهمان برسم و سبز چشمم را نوازش بکند. آخر میدانید؟ کوچهمان سرسبز است.
از این کوچههای قدیمی که از دیوارِ خانههای نقلی و آجری، پیچ امین الدوله و شاخههای درخت سیب آویزان باشد.
نسیم بهاری را ببینم که میان گلها میخرامد. بوی پیچ امین الدوله را به مشامم برساند و من با تمام وجود نفس عمیقی بکشم و...
آه! بوی گل امین الدوله...
بوی سوختن چیزی باعث میشود از رؤیا بیرون بیایم، به ناگاه چشمانم را باز کنم و به سمت آشپزخانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر