- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,401
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #31
چه فریب تلخی ست
این همه قصه ی تبدار
که در لفظ لبم می شکفد
لب من چادر گلدار حیا می پوشد
پشت دیوار سکوت
همه شب می زند آهسته به آب
تا رخ ماه تو را ناز کند
انقدر بوسه ی تر می چیند
که تبش سرد و خموش
کنج ایوان طراوت برود
ماهی قرمز حوض
شوری اشک مرا می فهمد
گنج این رنج مرا می داند
شب به شب می رقصد
در هیاهوی همه احساسم
هوس عشق تو را می شنوم
گوش من اما
همه شب سنگین است
خوش تر آن است که از شهر دلم بی خبری
این همه قصه ی تبدار
که در لفظ لبم می شکفد
لب من چادر گلدار حیا می پوشد
پشت دیوار سکوت
همه شب می زند آهسته به آب
تا رخ ماه تو را ناز کند
انقدر بوسه ی تر می چیند
که تبش سرد و خموش
کنج ایوان طراوت برود
ماهی قرمز حوض
شوری اشک مرا می فهمد
گنج این رنج مرا می داند
شب به شب می رقصد
در هیاهوی همه احساسم
هوس عشق تو را می شنوم
گوش من اما
همه شب سنگین است
خوش تر آن است که از شهر دلم بی خبری