شاعر‌پارسی اشعار نجمه زارع

  • نویسنده موضوع siima-t
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 557
  • کاربران تگ شده هیچ

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
3,000
پسندها
3,127
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #21
دیدمت چشم تو جا در چشم های من گرفت


آتشــی یک لحــظه آمد در دلـــم دامن گرفت


آنقدر بی اختیـــار این اتفــاق افتاد کـــه


این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت


در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست


این کــــه در اندام من امـــروز باریدن گرفت؟


من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد-


رفت زیــر سایـــه ی یک "مرد" و نـــــام "زن" گرفت


روزهای تیـره و تاری کـــه با خود داشتم


با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت


زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هست


مرگ می داند: فقـط باید تـو را از من گرفت
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
3,000
پسندها
3,127
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #22
تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی
داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی


هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی
با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوی


این عابران که می‌گذرند از خیال من
مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی


تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن
در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی


باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی
 

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,681
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #23

لکنت شعر و..پریشانی و..جنجال دلم
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم

کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید
لحظه‌ای از من و از دردِ کهنسال دلم

از سرم آب گذشته‌ست، مهم نیست اگر..
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم

عاشق نان و زمین نیستم این را حتما
بنویسید به دفترچه‌ی اعمال دلم

آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم

مردم شهر! خداحافظتان؛ من رفتم
کسی از کوچه‌ی غم آمده دنبال دلم


#نجمه_زارع


 
امضا : NASTrr

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا