شاعر‌پارسی اشعار مهدی سهیلی

  • نویسنده موضوع ldkh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 658
  • کاربران تگ شده هیچ

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
آمدی با تاب گیسو ،تا که بی تابم کنی
زلف را یکسو زدی،تا غرق مهتابم کنی

آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی

مهدی سهیلی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
زندگي يعني چه؟ يعني آرزو كم داشتن
چون قناعت پيشگان روح مكرم داشتن

جامهي زيبا بر اندام شرف آراستن
غير لفظ آدمي معناي آدم داشتن

قطره ي اشكي به شبهاي عبادت ريختن
بر نگين گونه ها الماس شبنم داشتن

نيمشب ها گردشي مستانه در باغ نياز
پاكي عيسي گزيدن عطر مريم داشتن

با صفاي دل ستردن اشك بي تاب يتيم
در مقام كعبه چشمي هم به زمزم داشتن

تا برآيد عطر مستي از دل جام نشاط
در گلاب شادماني شربت غم داشتن

مهتر رمز بزرگي در بشر داني كه چيست
مردم محتاج را بر خود مقدم داشتن

مهلت ما اندک است وعمر ما بسیار نیست
در چنین فرصت مرا با زندگی پیکار نیست

سهم ما چون دامنی گل نیست در گلزار عمر
یار بسیار است اما مهلت دیدار نیست

آب و رنگ زندگی زیباست در قصر خیال
جلوه این نقش جز بر پرده ی پندار نیست

با نسیم عشق باغ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
به من مگو که خدا را ندیده ام هرگز
اگر خدا طلبی

خدا در اشک یتیمان رفته از یاد است
خدا در آه غریبان خانه بر باد است
اگر خدا خواهی

درون بغض زنان غریب، جای خداست
دل شکسته هر بینوا سرای خداست

مهدی سهیلی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
خداوندا به دلهای شکسته
به تنهایان در غربت نشسته

به مردانی که در سختی خموشند
برای زندگانی، جان میفروشند

همه کاشانه شان خالی زقوت است
سخنهاشان نگاهی در سکوت است

به طفلانی که نام آور ندارند
سر حسرت به بالین میگذارند

به آن< درمانده زن> کز غم جانکاه
نهد فرزند خود را بر سر راه

به آن جمعی که از سرما بخوابند
ز <آه> جمع، <گرمی> میستانند

به آن چشمی که از غم گریه خیز است
به بیماری که با جان در ستیز است

به دامانی که از هر عیب پاک است
به هر کس از گناهان شرمناک است

دلم را از گناهان ایمنی بخش
به نور معرفتها روشنی بخش

مهدی سهیلی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا