صدایم کن، چو لب وا می کنی عشق است
خودت را در دلم جا می کنی عشق است
تو با شرم قشنگ عمق چشمانت . . .
مرا وقتی تماشا می کنی عشق است
سکوتی خفته در حجم نفس هایت . . .
محبت را که حاشا می کنی عشق است
چه شد آن وقت دیدارت نمی دانم . . .
همین امروز و فردا می کنی عشق است
تو کز پشت حصار پنجره هر روز . . .
فضای شیشه را ها می کنی عشق است
میان کوچه می پاشی نجابت را . . .
دلم را اینچنین تا می کنی عشق است
بهروز_قاسمی