همگانی "تاپیک جامع گزیده اشعار شاعران"

[hadi]

حکایت از چه‌کنم سینه‌ سینه درد اینجاست
هزار شعله سوزان و آه سرد اینجاست

نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری است
بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست

بیا که مسئله ی بودن و نبودن نیست
حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست

بهار آن سوی دیوار ماند و باد خوشش
هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست

به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست

جدایی از زن و فرزند سایه جان! سهل است
تو را ز خویش جدا می‌کنند ، درد اینجاست!

 

[hadi]

باز طوفان شب است
هول بر پنجره می کوبد مشت

شعله می لرزد در تنهایی
باد فانوس مرا خواهد کشت …؟

 

[hadi]

چون باد می‌روی و به خاکم فکنده‌ای
آری برو که خانه ز بنیاد کنده‌ای

حس و هنر به هیچ، ز عشق بهشتی‌ام
شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده‌ا ی؟

اشکم دود به دامن و چون شمع صبحدم
مرگم به لب نهاده غم آلود خنده‌ای

بخت از منت گرفت و دلم آن چنان گریست
کز دست کودکی بربایی پرنده‌ای

بگذشتی و ز خرمن دل شعله سرکشید
آنگه شناختم که تو برق جهنده‌ای

بی او چه بر تو می گذرد سایه‌ای شگفت
جانت ز دست رفت و تو بی چاره زنده‌ای

 

[hadi]

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
خیام

 

[hadi]

خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش

 

[hadi]

برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه ش*ر..اب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[hadi]

می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست

 

[hadi]

آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

[hadi]

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی‌باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست

 

[hadi]

امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست