سلام دوستان
من دنبال یک رمان میگردم که اسم شخصیت اصلی باران هست
باران در یک تصادف و هنگامی که باران میباریده خانوادش رو از دست میده برای همین هم از اسم خودش هم از بارون بدش میاد
باران خیلی غمگینه و همیشه لباس های تیره می پوشه
و تنها زندگی میکنه و عاشق یک پسری میشه و یک پسری که فامیلش هست از خارج کشور میاد و مدتی با او زندگی میکنه
فقط همین رو ازش یادمه...
دنبال اسم رمانیم ک دختره عاشق یک پسره به اسم مسعود میشه بعد توی یک عروسی یک نفره دختره رو با یک نفر میبینه ب همه میگه به زور دختره رو ب عقد پسره در میارن پشت پسره حرفای بدی میزدنن توی محله دختره .اخرشم دختره پزشک میشه مسعود و زنش میرن پیشش
اگ اسمشو میدونید بگید
سلام دنبال رماني ميگردم كه دختر داستان يه خواهر بزرگتر داشته كه جفتشون عاشق دوتا برادر ميشن و نامزد ميكنن باند مافيايي براي دختر داستان پاپوش درست ميكنه كه عاشق نامزد خواهرش(كيارش) و باعث مرگ خواهربزرگش ميشن و در صورتي كه اينطور نبوده و دختر داستان عاشق سياوش نامزد خودش
دختره كلي سختي ميكشه و بخاطر اين داستانا كلي از طرف خانوادش تحقير ميشه فقط برادر بزرگش طاها مراقبش بوده
باند مافيايي خواهر دوقلو دختره رو از همه مخفي كرده بودن و توي تمام پيغاما از اون استعفاده ميكردن
اخر رمان پليس مياد وسط و يه تصادف ساختگي ميسازن
و همچنين رمان سه جلد داره
ميشه كمكم كنيد پيداش كنم
سلام
داستان رمانی که قبلا خوندم درمورد این بود که دختره با پسره تصادف میکنه و از پسره عذرخواهی نمیکنه و پسره کینه ای شده و با نقشه ای که میکشه دختره رو به خونه خودش میکشون و از اون سمت بابای دختره رو هم خبردار میکنه. باعث میشه پدر دختره راضی به ازدواجشون بشه و چون وصع مالی پسره خوب نیست مجبورن طبقه بالای خونه مادرشوهرش زندگی کنن ...
سلام دوستان،من دنبال رمانی هستم که در مورد دختری هست که پدرش معتاده وبعد از مرگ پدرش طلبکارای اون ،دختر را میدزدند و وادار به مواد فروشی میکنند وبعد از کلی اذیت وآزار آخرش فکر کنم سردسته قاچاقچیا عاشقش میشه وبا هم ازدواج میکنند فکر کنم..اگه کسی اسمش را میدونه لطفا بگه
سلام. بچه ها من دنبال یه رمانی ام که دختره یه شب حالش خوب نبوده و فرداش که بیدار میشه و میفهمه گریه میکنه و میزاره میره بعد میفهمه بارداره و میخواد بچه رو تنها بزرگ کنه اون پسره هم دنبالش بود. کسی میدونه اسمش چیه؟