- تاریخ ثبتنام
- 7/11/20
- ارسالیها
- 531
- پسندها
- 14,303
- امتیازها
- 31,673
- مدالها
- 15
سطح
19
این معجزهها نتیجهی یک عمر تحصیل صادقانه استمن اینقدر همیشه از تقلب متنفر بودم که سال نهم معلم علومم می خواست توی ازمایشگاه امتحان بگیره بعد جا نداشت به اندازهی کافی، یه دیوار سنگی بود که ازمایشگاه و جدا میکرد به من گفت برو اونجا امتحان بده اونم با کیفم و من حتی یک نقطه تقلب نکردماینقدر بهم اعتماد داشتناین شانس نیست معجزهست
من طفل معصوم یکبار رفیق صميميم برای امتحان ترم فیزیک خونه نبود و حتی خانواده ش نمیدونستن امتحان داره همه رووو من براش نوشتم =_= دستم رسما خورد شد( ما تو هشتم و نهم فیزیک داریم )
بعد جالب اونجا بود که خودمم از یکی دیگه میدیدم
خدا شاگرد هایی مثل تو را زیاد کند الهی!این معجزهها نتیجهی یک عمر تحصیل صادقانه استمن اینقدر همیشه از تقلب متنفر بودم که سال نهم معلم علومم می خواست توی ازمایشگاه امتحان بگیره بعد جا نداشت به اندازهی کافی، یه دیوار سنگی بود که ازمایشگاه و جدا میکرد به من گفت برو اونجا امتحان بده اونم با کیفم و من حتی یک نقطه تقلب نکردماینقدر بهم اعتماد داشتن
من یه بار سال دهم اینا بود گمونم امتحان جغرافیا داشتیم کلاسورم زیر دستم بود داخل برگههای کوچیک کوچیک خلاصه نویسی کرده بودم ولی نه انصافا برای تقلب عادتم بود گفتم کلاسورم و باز می کنم یه نگاه می کنم می نویسم فکر کنم جغرافیای نوبت اول هم بود جوابها...خدا شاگرد هایی مثل تو را زیاد کند الهی!
منم بچه مثبت بودما نمیدونم اصن این همه تقلب از کجا اومده
یکبارم با دفتر نکته رفتم سر امتحان حضوری قصد تقلب نداشتما ولی خب... یه جا خیلی الکی داشت نمره ام کم میشد گفتم نگاه کنم
یعنی با یک بدبختی دفتر رو باز کردم دوساعت دنبال اون صفحه گشتم و درآخر... شکست عشقی خوردم! اونی که میخواستم تو دفتر نبود
یه معلم عربی و دینی داشتیم سال هفتم خیلی سختگیر بود، سر جلسههای امتحانش به فنا میرفتی، هیچی هیچی حق نداشتیدبذاری زیر دستت فقط یه خودکار می اومد روی تک تک صندلیها و دیوارا هم چک می کرد تقلب ننوشته باشیم از غلطگیر و اینا هم حق نداشتیم استفاده کنیم مثل چی هم بین همهی ردیفها مراقبت می کرد کسی چشمش چپ نچرخه، صندلیها رو همه روی خط کاشیهای روی زمین ردیف می کرد یکیش یک سانت عقب و جلو نباشه خلاصه در این حد سختگیر بود بعد من سال...شماها چنقده خلاقید
من سر دیکته زبان کلمهها رو نوشته توی جامدادیم، وقتی دیکته رو گف، هرچی گشتم تقلبها رو گیر نیاوردممشاهده فایلپیوست 457282
یه معلم عربی و دینی داشتیم سال هفتم خیلی سختگیر بود، سر جلسههای امتحانش به فنا میرفتی، هیچی هیچی حق نداشتیدبذاری زیر دستت فقط یه خودکار می اومد روی تک تک صندلیها و دیوارا هم چک می کرد تقلب ننوشته باشیم از غلطگیر و اینا هم حق نداشتیم استفاده کنیم مثل چی هم بین همهی ردیفها مراقبت می کرد کسی چشمش چپ نچرخه، صندلیها رو همه روی خط کاشیهای روی زمین ردیف می کرد یکیش یک سانت عقب و جلو نباشه خلاصه در این حد سختگیر بود بعد من سال هفتم خیلی خیلی بچه مثبت بودم نمی فهمیدم این همه سختگیری برای چیه حتی به فکرمم نمیرسید کسی با همچین روشهایی تقلب کنهته تقلب توی ذهنم نگاه کردن از روی برگهی کناردستی...