زنگ تفریح زنگ تفریح|مدرسه یک رمان

  • نویسنده موضوع MAHl
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 56
  • بازدیدها 2,107
  • کاربران تگ شده هیچ

MAHl

عکاس انجمن + مدیر بازنشسته فرهنگ و مذهب
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/4/21
ارسالی‌ها
1,032
پسندها
32,342
امتیازها
59,573
مدال‌ها
23
سن
20
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
IMG_20210907_184837_116.jpg

سلام و وقت‌ بخیر خدمت یک رمانی‌های عزیز!

تاپیک‌های زنگ تفریح به منظور ایجاد لحظاتی مفرح برای کاربران زده می‌شود و همچنین می‌تواند جنبه‌های آموزشی نیز داشته باشد.

همانطور که در روزهای سخت مدرسه زنگ‌های تفریح، هرچند 10 دقیقه موجب آسودگی دانش آموزان می‌شود می‌شود؛ تاپیک‌های زنگ تفریح انجمن یک رمان هم در صدد ایجاد چند دقیقه حال خوب و جدا شدن از مشکلات است.

هر کاربر می‌تواند تاپیک زنگ تفریح ایجاد کند ام قبل از ایجاد تاپیک باید موضوع را با مدیریت در میان بگذارد و منتظر تایید بماند....​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MAHl

Mah.K.sunny

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/11/20
ارسالی‌ها
456
پسندها
7,976
امتیازها
21,973
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • #2
خاطره ای که از تقلب دارم
می‌خوام اعتراف کنم که امتحان های سال آخرم رو...‌‌
با تقلب گذروندم :))))
رو کاغذ تقلب نوشتم به توی مانتوم سنجاق کردم و وقتی مینشستم رو کاغذها دید داشتم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a::610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a:

یعنی اگه این خلاقیت رو موقع خوندن درس هام داشتم پروفسور میشدم


شما این کارهای زشت رو یاد نگیرین هااااا
 
آخرین ویرایش

Fateme Amade

سرپرست فرهنگ و هنر + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,040
پسندها
6,741
امتیازها
28,973
مدال‌ها
23
سطح
13
 
  • مدیر
  • #3
خاطره:
امتحانات نوبت اول سال آخر دبیرستانم بود. منم روی چند برگه‌ی کوچیک و باریک ریز ریز تقلب مینوشتم موقع امتحان که کارم تموم میشد و برگه رو تحویل میدادم تقلب ها رو هم توی مشتم میگرفتم وقتی میخواستم از کلاس برم بیرون برای یکی از دوستام که پیش میز کنار در مینشست و از قبل با هم هماهنگ کرده بودیم، موقع بیرون رفتم برگه های مچاله شده رو پرت میردم روی میز براش یه بار چنان برگه مچاله ها رو پرته کردم که یکیشون افتاد زیر میز یکی روی میز
نزدیک بود دبیر بفهمه. :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
 
امضا : Fateme Amade

ANAM CARA

سرپرست ادبیات + مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
13/1/21
ارسالی‌ها
1,781
پسندها
24,102
امتیازها
43,073
مدال‌ها
37
سن
19
سطح
28
 
  • مدیر
  • #4
0.547308001333911760.www.irannaz.com.jpg1372355874763247.jpgdownload (2).jpgnody-عکس-خنده-دار-شب-امتحان-1619797701.jpgSMS-Shabe-Emtahan.jpg
 
امضا : ANAM CARA

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,504
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • #5
مشاهده فایل‌پیوست 457235

سلام و وقت‌ بخیر خدمت یک رمانی‌های عزیز!

تاپیک‌های زنگ تفریح به منظور ایجاد لحظاتی مفرح برای کاربران زده می‌شود و همچنین می‌تواند جنبه‌های آموزشی نیز داشته باشد.

همانطور که در روزهای سخت مدرسه زنگ‌های تفریح، هرچند 10 دقیقه موجب آسودگی دانش آموزان می‌شود می‌شود؛ تاپیک‌های زنگ تفریح انجمن یک رمان هم در صدد ایجاد چند دقیقه حال خوب و جدا شدن از مشکلات است.

هر کاربر می‌تواند تاپیک زنگ تفریح ایجاد کند ام قبل از ایجاد تاپیک باید موضوع را با مدیریت در میان بگذارد و منتظر تایید بماند....​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

Fateme Amade

سرپرست فرهنگ و هنر + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,040
پسندها
6,741
امتیازها
28,973
مدال‌ها
23
سطح
13
 
  • مدیر
  • #6
یه خاطره دیگه:
یه بار امتحان داشتیم و من کتاب زیر میز باز کرده بودم و هر چی مینوشتم به بغل دستیم هم میگفتم بنویسه.آخر زنگ دبیر داشت صحیح میکرد برگه ها رو بعد من رو صدا کرد رفتم پیشش دیدم گفت همه رو از رو بغل دستیت نوشتی دفعه دیگه اینکارو نکن.
حالا من مونده بودم چطور بهش بگم که بابا اون از رو من نوشته نه من از رو اون.
منم بهش گفتم همه کاری کردم بجز اینکه از رو اون بنویسم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
هنر تقلب کردنم رو زیر سوال برد کلا:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
آخرین ویرایش
امضا : Fateme Amade

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
15/6/19
ارسالی‌ها
1,931
پسندها
28,701
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
سن
19
سطح
28
 
  • #7
دهم امتحان دینی داشتم منم خیلی گستردگیم میومد بشینم دینی بخونم هیچوخت باهاش حال نمیکردم چون نمیفهمیدمش معلم هم ع همه جا حرف میزد جز درس
حالا هر جلسه امتحان میگرف
تک صندلی داشتیم تو سه تا ردیف دوتایی
من و بغل دستیم اون ته بودیم
بد هیچکدومم بلد نبودیم یهو بغلیم دید معلم حواسش نیست
آروم در کیف جلویی رو باز کرد کتاب دینی رو از توش ورداشت گذاشت سر کیف همون جلوییه جوری ک بمونه هر دوتا بتونیم ببینیم
منم بزور کاری کردم صدا خندم بلند نشه
جز خوباش بود
 
امضا : زَرِآ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
15/6/19
ارسالی‌ها
1,931
پسندها
28,701
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
سن
19
سطح
28
 
  • #8
یبار امتحان فارسی داشیم با فارسیم خیلی مشکل داشم
اصن با همه درسا مشکل داشتم کلاس دهم
بازم منو بغلیم نخونده بودیم
دوتایی ک رو به روی ما مینشستن خونده بودن
با اونی ک اون یکی ردیف بود ولی با فاصله کنار من
قرار بود برسونن ک کم رسوندن
معلممون ی مرد بود خیلیم نچسب بود
منو بغلیم دانستهای خویش را روی هم نهادیم
تا بتونیم پر کنیم حداقل
معلم دید مارو
موقه پخش کردن برگهای تصحیح شده منو بغلیمو صدا کرد بریم پیشش
بد رفیم
معلم میگفت چرا جواباتون شبیه همه...تقلب کردین
گفتم نه وختی سوالا یکیه جواباهم باید یکی باشه دیگ :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :gost:
 
امضا : زَرِآ

AYDA HOSSINY

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/5/19
ارسالی‌ها
748
پسندها
39,021
امتیازها
58,773
مدال‌ها
22
سن
20
سطح
33
 
  • #9
من یک بار سال نهم امتحان زبان اومدم تقلب کنم، کلمات و روی برگه ریز ریز نوشتم قرار بود بریم توی نمازخونه امتحان بدیم کیفمم کنار دستم بود تخته شاستی هم زیر دستم فقط کافی بود برگه‌ی تقلب و بذارم زیر برگه‌ی امتحانیم و جواب بدم اصلا شرایط پرفکت بود برای تقلب کردن بعد من اینقدر استرس گرفتم که برگه‌ رو گذاشتم توی کیفم و خودم صفر شدم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: مامانم چند وقت بعد برگه رو از توی کیفم دراورد گفت این چیه گفتم کلمات زبان و نوشتم گفت شبیه تقلبه‌ها گفتم اره تقلب کردم که امتحانش و صفر شدم. تقلب نکرده داشتم تهمتشم میشنیدم.
 
امضا : AYDA HOSSINY

Lu^na☆

گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
531
پسندها
14,302
امتیازها
31,673
مدال‌ها
15
سطح
19
 
  • #10
من کلاس سوم که بودم میز آخر نشسته بودم بعد یه آزمون خیلی سخت و البته مهم داشتیم( مدرسه‌مون از اون سخت‌گیرهای روزگار بود )
منو بغل دستیم کوفت بلد نبودیم بس که سخت بود واسه همین گفتیم با هم حل بکنیم مشورتی. یهو دیدیم میز جلومون فهمیدن ما تقلب میکنیم دارن می‌خندن اما خودشون هم بلد نیستن. هیچی دیگه... چهار نفری دست به دست هم دادیم و هرچی بلد بودیم جمع کردیم تقریباً هشتاد درصدش رو با هم حل کردیم بماند که بازم مجبور شدیم جاهاییش رو شانسی بزنیم
 
امضا : Lu^na☆

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا