یه معلم عربی و دینی داشتیم سال هفتم خیلی سختگیر بود، سر جلسههای امتحانش به فنا میرفتی، هیچی هیچی حق نداشتیدبذاری زیر دستت فقط یه خودکار می اومد روی تک تک صندلیها و دیوارا هم چک می کرد تقلب ننوشته باشیم از غلطگیر و اینا هم حق نداشتیم استفاده کنیم مثل چی هم بین همهی ردیفها مراقبت می کرد کسی چشمش چپ نچرخه، صندلیها رو همه روی خط کاشیهای روی زمین ردیف می کرد یکیش یک سانت عقب و جلو نباشه خلاصه در این حد سختگیر بود بعد من سال هفتم خیلی خیلی بچه مثبت بودم نمی فهمیدم این همه سختگیری برای چیه حتی به فکرمم نمیرسید کسی با همچین روشهایی تقلب کنه
ته تقلب توی ذهنم نگاه کردن از روی برگهی کناردستی...