دوستان یک رمان خوندم که اسمش یادم نیست ، از اونجا شروع میشه که دختر داستان به خاطره تهیه دارو های مادرش شب سوار ماشین سفید رنگ میشه و باهاش رابطه برقرار می کنه و پسره متوجه میشه که دختره اولین رابطه رو داشته ، پسره که پزشک دندان پزشک سعی می کنه که به دختر کمک کنه ، عاشقش میشه و بعد متوجه می شن که فامیل هم هستن و در آخر با هم ازدواج می کنن کسی اسم این رمان می دونه بهم بگه خواهشمی کنم
دوستان کسی رمانی که گفتم نمی شناخت ، دکتر توی یک آزمایشگاه کار می کنه و به خاطر پدرش که توی زندانه با پسر خانواده ازداوج می کنه پسره همش کتکش می زده تا در آخر عاشقش میشه
سلام
رمانی که دنبالشم درباره دختریه به اسم ماه بانو که پدرش پلیس هستش و دشمنان پدرش او را گروگان می گیرند و یک پسر که باربد نام داره و برادر رییس باند هست اونو میزنه و ازش فیلم میگیره و برای پدرش میفرسته پسر عمو دختره هم اون رو دوست داشته و باربد عاشق دختره میشه ... اگه کسی میدونه ممنون میشم بگه
سلام یه رمان بود در مورد یه دختره که داداشش عاشق یه دختره بود که داداش دختره نمیزاشت اینا بهم برسن بعد اون دوتا باهم فرار میکنن و عقد میکنن . داداش دختره هم میره خواهره رو میدزده میبره عقدش میکنه و اذیتش میکنه . بعد اون دوتا زمانی برمیگردن که بچه دار شده بودن .فک کنم اسم یکی از دخترا ترگل یا نازگل همچین چیزی بود . دختره هم همش از پسره میترسید ولی مامان پسره خیلی هواشو داشت و اینا