- تاریخ ثبتنام
- 1/8/21
- ارسالیها
- 337
- پسندها
- 1,667
- امتیازها
- 10,133
- مدالها
- 10
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #11
کلیدمو توی قفل در چرخوندم و داخل شدم. مامان مشغول چیدن میز شام بود. با دیدن من صورتش به لبخندی باز شد و گفت:
- چه زود رسیدی
- کارام زود تموم شد گفتم زودتر بیام کمکت
- غذا آمادست دست و صورتتو بشور بیا بشین
همونطور که به سمت اتاقم میرفتم بوسهای روی صورتش. نشوندم لباس عوض کردم و دست و صورتمو شستم. از اتاق بیرون اومدم. و درحالی که با حوله صورتمو خشک میکردم گفتم:
- جان هنوز نیومده؟
- بهش زنگ زدم عصبانی شد داد و بیداد کرد و بعدم قطع کرد
اخمی کردم و گفتم:
- چشه این پسر بامن رفتارش سرد شده
- نمیدونم ترسا میترسم اونم مثل بابات
دستش رو گرفتم و میان حرفش پریدم و گفتم:
- زیاد لوسش کردی مامان نگران نباش بیاد خونه باهاش حرف میزنم.
- چیکارش میتونم بکنم؟ میبینی که از خونه...
- چه زود رسیدی
- کارام زود تموم شد گفتم زودتر بیام کمکت
- غذا آمادست دست و صورتتو بشور بیا بشین
همونطور که به سمت اتاقم میرفتم بوسهای روی صورتش. نشوندم لباس عوض کردم و دست و صورتمو شستم. از اتاق بیرون اومدم. و درحالی که با حوله صورتمو خشک میکردم گفتم:
- جان هنوز نیومده؟
- بهش زنگ زدم عصبانی شد داد و بیداد کرد و بعدم قطع کرد
اخمی کردم و گفتم:
- چشه این پسر بامن رفتارش سرد شده
- نمیدونم ترسا میترسم اونم مثل بابات
دستش رو گرفتم و میان حرفش پریدم و گفتم:
- زیاد لوسش کردی مامان نگران نباش بیاد خونه باهاش حرف میزنم.
- چیکارش میتونم بکنم؟ میبینی که از خونه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش