- تاریخ ثبتنام
- 1/8/21
- ارسالیها
- 324
- پسندها
- 1,601
- امتیازها
- 10,133
- مدالها
- 10
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #11
کلیدمو توی قفل در چرخوندم و داخل شدم. مامان مشغول چیدن میز شام بود. با دیدن من صورتش به لبخندی باز شد و:گفت
"- چه زود رسیدی "
-".کارام زود تموم شد گفتم زودتر بیام کمکت "
-غذا امادست دست و صورتتو بشور بیا بشین
همونطور که به سمت اتاقم میرفتم بوسه ای روی صورتش.نشوندم لباس عوض کردمو دست و صورتمو شستم. از اتاق بیرون اومدم
:و درحالیکه با حوله صورتمو خشک میکردم گفتم
-جان هنوز نیومده؟ "
-بهش زنگ زدم عصبانی شد دادو بیداد کرد و بعدم قطع کرد "
اخمی کردم و گفتم:
-چشه این پسر بامن رفتارش سرد شده
-نمیدونم ترسا میترسم اونم مثل بابات
دستش رو گرفتم و میان حرفش پریدم و گفتم:
-زیاد لوسش کردی مامان نگران نباش بیاد خونه باهاش حرف میزنم
- چیکارش میتونم بکنم؟ میبینی که از خونه فراریه "
-...
"- چه زود رسیدی "
-".کارام زود تموم شد گفتم زودتر بیام کمکت "
-غذا امادست دست و صورتتو بشور بیا بشین
همونطور که به سمت اتاقم میرفتم بوسه ای روی صورتش.نشوندم لباس عوض کردمو دست و صورتمو شستم. از اتاق بیرون اومدم
:و درحالیکه با حوله صورتمو خشک میکردم گفتم
-جان هنوز نیومده؟ "
-بهش زنگ زدم عصبانی شد دادو بیداد کرد و بعدم قطع کرد "
اخمی کردم و گفتم:
-چشه این پسر بامن رفتارش سرد شده
-نمیدونم ترسا میترسم اونم مثل بابات
دستش رو گرفتم و میان حرفش پریدم و گفتم:
-زیاد لوسش کردی مامان نگران نباش بیاد خونه باهاش حرف میزنم
- چیکارش میتونم بکنم؟ میبینی که از خونه فراریه "
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.