• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه هومرگ | دیاناس کاربر انجمن یک رمان

ماهی قرمز؛

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,671
پسندها
37,443
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
پلکی زدم و چیزی نگفتم. اصرار، فقط نصیحت‌های مادر را بیشتر می‌کرد. دوباره پلک‌هایم را روی هم قرار دادم و سر به شیشه‌ی ماشین تکیه دادم؛ اما ناگهان با به یاد آوردن گوشی‌ام، به سمتش چرخیدم.
- گوشیم!
ماشین پشت چراغ قرمز ایستاد. همان‌طور که حواسش به خیابان و چراغ قرمز بود، اشاره‌ای به صندلی عقب کرد.
- تو کیفمه.
سری تکان دادم و تن کوچکم را به سوی عقب کشیدم. کیف چرم مشکی‌اش که شکل مستطیلی بزرگ بود، روی روکش‌های مشکیِ ماشین به خوبی مشخص بود. کیف را برداشتم و به حالت اولیه‌ام بازگشتم. دست بردم داخلش و گوشی‌ام را جست و جو کردم؛ اما خبری از شارژر نبود.
- شارژر رو نیاووردی؟
بی‌تفاوت، نیم نگاهی حواله‌ام کرد و با همان میمیک جدیِ صورت، به حرف آمد:
- پیش خاله‌ت هست.
چیزی نگفتم. شاید اگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 8)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا