• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه سوم جنایی رمان کارناوال سرخ و سیاه | فاطمه غفوری نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Ftm.gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 131
  • بازدیدها 3,868
  • کاربران تگ شده هیچ

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #121
جوری نفسش بند آمد که انگار روح از کالبدش جدا شد، استنلی با دیدن حالش نگران شد و بی‌صدا چیزی پرسید اما او تمام فکر و خیالش اسیر صدای نفس‌هایی بود که از پشت تلفن می‌شنید.
در یک لحظه مغزش فرمان صادر کرد که در سریع ترین زمان خودش را به خانه برساند پس سمت ماشینش دوید، بی توجه به صدای استنلی. راننده‌اش را که نزدیک ساختمان ایستاده بود خبر نکرد زیرا زیادی کند رانندگی می‌کرد. ماشین را روشن کرد و طوری به دل خیابان‌ها زد که انگار چیزی به نام قوانین راهنمایی و رانندگی اصلا در دنیا وجود نداشت. هر چراغ قرمزی را که رد می‌کرد علاوه بر بوق‌های آزار دهنده ماشین‌ها صدای پیامک جریمه هم از موبایلش پخش می‌شد اما در این لحظه هیچ چیز جز کاترین برایش اهمیت نداشت.
سرانجام مسیر یک ساعتی را در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Taraneh.j

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #122
***
شش

از پشت پلک‌های بسته‌اش هم صدای باران را می‌توانست بشنود که گاه ملایم و گاه آرام خودش را به شیشه‌ها و بدنه ماشین می‌کوبید.
- کاترین؟ بیداری؟
از بین صدای باران صدای گرم سباستین هم حالش را بهتر و چشمانش را باز کرد، داخل حیاط عمارت بودند.
نگاهش را به پایش که اسیر قوزک بند شده بود انداخت و گفت:
- همه اون بلاهایی که سرم اومد دوباره تکرار شد، بخیه شقیقه و پهلوم باز شد، به دست شکسته‌ام فشار اومد و پامم اسیر این قوزک بند لعنتی شد.
- ولی اگه به حرفم گوش می‌دادی و نمی‌رفتی این بلاها سرت نمیومد.
لحنش هم حالت سرزنشگر داشت و هم شوخ طبعی.
- آره اما از اون روز تا الان صدبار گفتم که اگه نمی‌رفتم از اطلاعات استاین‌ها هم خبری نبود.
بهترین وقت برای اینکه کاترین را از جایگاهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Taraneh.j

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #123
بوسه‌ای روی گونه‌اش زد و اینبار با لحن سرزنده‌تری ادامه داد:
- درضمن زندگی همیشه دوتایی خوبه، من هرچقدر که می‌گذره می‌فهمم چقدر این آرامش زندگی دونفره عالیه.
می‌دانست که این حرف سباستین هم یک دروغی‌ست مانند دروغ قبلی‌اش صرفا جهت دلخوشی، اما باز هم این دروغ شیرین بود و به دلش نشست.
- تو خیلی خوبی سباستین!
لبخندی به جمله‌اش زد و درحالی که گونه‌اش را نوازش می‌کرد گرمای شیرین و نابی را برای چند ثانیه به لب‌های او هدیه داد.
- تو من رو خوب کردی کاترین!
***
هفت

برای اولین قرارش به شدت ذوق داشت و هرلحظه قلبش از انتظار سریع‌تر می‌کوبید اما ظاهراً خبری از آن دختر نبود، هرچه تماس می‌گرفت هم بی پاسخ می‌ماند.
دوباره گارسون به سمتش آمد و پرسید:
- کسی که منتظرشین هنوز نیومدن؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Ftm.gh
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Taraneh.j

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #124
دیگر تحمل این ناشناس از خود راضی را نداشت. از جایش برخواست و گفت:
- به هر حال، اون دختر عشق من نبود. صرفاً قرار بود یک آشنایی داشته باشیم و اگه به نتیجه رسیدیم وارد رابطه بشیم.
و سپس پیش از آنکه مهلت حرف دیگری را به او بدهد سمت در خروجی حرکت کرد اما در چند قدمی ماشینش قرار داشت که یک نفر بازویش را گرفت و او را متوقف کرد، خب... حدس اینکه کارآگاه باشد اصلا سخت نبود. با کلافگی سمتش برگشت و پرسید:
- باز چی شده؟!
درحالی که نفس می‌گرفت پاسخ داد:
- ماشینت بمب گذاری شده!
اخم ریزی روی ابروهایش نشست و تا نگاهش را سمت ماشینش برگرداند یک انفجار صورت گرفت و موجش هردو را به عقب پرتاب کرد اما نمی‌دانست چرا ناخودآگاه دست‌هایش را دور بدن کارآگاه حلقه کرد و او را در آغوش گرفت.
قسمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Ftm.gh
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Taraneh.j

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #125
حدودا سه دقیقه بعد هم یک مرد دیگر وارد شد که توانست به خوبی او را به خاطر بیاورد، رابرت! که صدایش را بلند کرد و پرسید:
- استلا کجا قایم شده؟
از ردیف میزهای شاگردانش فاصله گرفت و سمت رابرت رفت، با اخم ریز و تحکم گفت:
- اینجا مدرسه‌ست نه کلابایی که توشون پلاسی که صدات رو بالا می‌بری.
اما رابرت بی‌توجه به حرف او درحالی که با نگاهش کتابخانه را کنکاش می‌کرد پرسید:
- استلا واکر کجاست؟! مطمئنم اینجا کار می‌کنه.
جمله دومش نشان می‌داد که هنوز استلا را در این مکان ندیده و صرفا می‌داند اینجا محل کارش است، کارش برای پنهان کردن استلا راحت شد.
همان لحظه مدیر دوان‌دوان وارد کتابخانه شد وپرسید:
- اینجا چه خبره؟!
رابرت با کلافگی و عصبانیت سمت مدیر برگشت و گفت:
- دنبال استلا واکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #126
می‌دانست که رابطه‌اش با او از یک همکار معمولی فراتر رفته و تبدیل به دو دوست شده‌اند اما نمی‌دانست که می‌تواند او را در آغوش بگیرد یا نه.
باز هم نتوانست مقاومت کند و با کشیدن بازویش او را به آغوشش دعوت کرد و بر خلاف تصورش استلا نه تنها مقاومت نکرد بلکه سرش را روی سینه او قرار داد.
- آروم باش استلا، اون دیگه اینجا نیست.
استلا با صدای گرفته و لرزان پاسخ داد:
- اما بوی عطر لعنتیش هنوز هست. همه چیز اون آشغال من رو عذاب میده.
آرام‌آرام استلا را سمت صندلی‌ها برد و نشست، سپس خودش سمت آب سرد کن رفت و با یک لیوان آب برگشت و آن را مقابل او گذاشت.
پس از چند ثانیه که لرزش بدنش متوقف شد و مطمئن شد که آرام شده پرسید:
- اون عوضی چرا دنبالت می‌گشت؟ البته... اگه دوست داری بگو.
ابتدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #127
مدت‌ها پیش دلش می‌خواست پس از رابطه نا موفقش با آماندا تمام وقت و احساسش را وقف استلا کند اما هیچگاه هم جرات ابراز احساساتش را نداشت.
وقتی که جدا شد سرش را کنار گوش او برد و آرام زمزمه کرد:
- دوستت دارم استلا.
زمزمه‌اش به قدری آرام بود که انگار فقط جمله دوستت دارم را به زبان نیاورد، به او قول داد که از این پس تنها نیست و قرار است یک نفر مثل سایه همراهش باشد.
- منم همینطور... مایک.
بوسه دیگری روی شقیقه‌اش نشاند و پرسید:
- حالا که از خونه فرار کردی، جایی رو داری که بری؟
استلا لبخند دندان نمای غمگینی زد و پاسخ داد:
- آره، ماشینم.
مطمئنا نمی‌توانست اجازه دهد استلا چنین زندگی‌ای داشته باشد، از آنجایی که در شروع رابطه قرار داشتند هم نمی‌توانست او را به خانه‌اش دعوت کند او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #128
با تعجب سرتاپای سباستین و را برانداز کرد و دستش را داخل دست او قرار داد و بلند شد. نگاهش را به عصاهایش دوخت اما قبل از آنکه اقدامی برای برداشتنشان بکند سباستین دست او را دور گردن خودش حلقه کرد و سبب شد به جای عصا بدنش تکیه‌گاه او شود.
- کجا می‌خوای بری؟
بدون آنکه جوابی بدهد سمت پاسیو رفت که سبب شد نفس کاترین برای چند ثانیه بند بیاید. نمی‌دانست بگوید که در جریان آن دریچه و زیر زمین هست یا نه.
- چرا ساکت شدی؟
حینی که این سوال را می‌پرسید دست کاترین را رها کرد و نگاهش را مستقیم به چشمانش دوخت البته آن نیشخندی که روی لبش بود را پاک نکرد:
- سر یه دوراهی بین اینکه بهم بگی وارد زیرزمین شدی یا نه گیر کردی؟
تا این سوال را پرسید رنگ نگاه کاترین ترکیبی شد از ترس و تعجب، به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #129
منظورش از به همان شکل واضح بود، قتل‌های زنجیره‌ای انجام گرفته و نا امنی به وجود آورده اما نمی‌دانست منظورش از هدف متفاوت چیست.
- و اون هدف چی بوده؟
شانه‌ای بالا انداخت و پاسخ داد:
- هنوز نمی‌دونم.
یکی از دفترهای خاطرات را برداشت و بازش کرد اما با نوشته‌هایی به زبان آلمانی مواجه شد. آن را سمت سباستین گرفت و گفت:
- نوشته‌های این دفتر به زبون آلمانیه.
کاغذی که داخل دستش بود را روی میز گذاشت و دفتر را از دست کاترین گرفت و نگاهی به صفحه اولش انداخت:
- این دفتر مال مادرمه، هم دست خطش مال اونه و هم آلمانیه.
کاترین با نیشخند و لحنی کنایه آمیز گفت:
- اوه بله، یادم نبود شما یک رگتون آلمانیه آقای ولفگانگ.
با نیشخند چشم غره‌ای به قصد شوخی برای کاترین رفت و گفت:
- ظاهرا دلت خیلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
551
پسندها
2,112
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #130
صفحه اول را با متن بسیار عجیبی شروع کرده بود:
《امروز پانزدهم دسامبر سال 1994 من ازدواج کردم اما بر خلاف تصوراتم دروازه دنیای عشق برایم باز نشد. ازدواجم از سر اجبار بود، اجباری برای پنهان کردن گنج واقعی راستش پدربزرگم مرا تبدیل کرد به یک پارچه سفید و روی گنج واقعی پهنم کرد تا از چشم رکس فاستر دور باشد.》
نه می‌دانست آن گنج واقعی چیست و نه می‌دانست که چرا باید از چشمان پدرش دور باشد، ولی خوب می‌دانست که آن دروازه دنیای عشق هیچگاه برای مادرش باز نشد.
همیشه معتقد بود در ازدواج‌های اجباری و از پیش تایین شده عشقی وجود نخواهد داشت اما این اعتقاد زمانی که سباستین مانند عاشقی دلخسته با او رفتار کرد باطل شد و یک سال پس از ازدواج خودش هم به عشق او گرفتار شد.
از گوشه چشم نگاهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا