- تاریخ ثبتنام
- 29/12/20
- ارسالیها
- 551
- پسندها
- 2,112
- امتیازها
- 12,773
- مدالها
- 14
- سن
- 19
سطح
11
- نویسنده موضوع
- #131
حادثه آتش سوزی قطعا چیزی نبود که بتواند سباستین را تا این حد برنجاند و یادآوریش اذیتش کند اما با ادامه حرفش چیزی که درون ذهن کاترین بود را تایید کرد:
- حدودا بیست و دو سالم بود که فهمیدم دوتا حادثه رانندگی و آتیش سوزی عمدی بودن و درواقع پدر و مادرمون به قتل رسیده بودن اما هنوز نتونستم رز چیزی بگم.
عمیقا دلش نمیخواست این ماجرا به آن گنج واقعی ربطی نداشته باشد زیرا پایین هر صفحه از دفتر خاطرات مادرش نوشته شده بود:
《فاستر هیچوقت نباید گنج واقعی را پیدا کند》
***
ده
به محض اینکه هوشیاریاش را به دست آورد در اولین وهله هجوم بوی تند و تیز الکل را بر ریههایش حس کرد و سپس دیدگانش به اتاقی که در آن بستری بود باز شد.
پانسمان شانه و کل دست راستش نشان میداد که دستش بخاطر آن...
- حدودا بیست و دو سالم بود که فهمیدم دوتا حادثه رانندگی و آتیش سوزی عمدی بودن و درواقع پدر و مادرمون به قتل رسیده بودن اما هنوز نتونستم رز چیزی بگم.
عمیقا دلش نمیخواست این ماجرا به آن گنج واقعی ربطی نداشته باشد زیرا پایین هر صفحه از دفتر خاطرات مادرش نوشته شده بود:
《فاستر هیچوقت نباید گنج واقعی را پیدا کند》
***
ده
به محض اینکه هوشیاریاش را به دست آورد در اولین وهله هجوم بوی تند و تیز الکل را بر ریههایش حس کرد و سپس دیدگانش به اتاقی که در آن بستری بود باز شد.
پانسمان شانه و کل دست راستش نشان میداد که دستش بخاطر آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.