کد رمان: 5824
ناظر: @پرینز
خلاصه: در دنیایی که روابط به سرعت با یک کلیک ساخته و شکسته میشود، آتاناز تنها به یک هدف فکر میکند، پیشرفت!
اما زمانی که پیامی از جایی دورتر از انتظار میآید، همه چیز رنگ دیگری به خود میگیرد. او نمیداند که این ارتباط که در ابتدا تنها یک تصمیم تجاری بود به زودی...
کد رمان: 5798
ناظر: @L.latifi❁
خلاصه رمان:
شیده یا شهزاده سازگار مشخص نیست؛ اما او گریزان از نامی که پدر برایش انتخاب کرده، در گذشته مقابل سایه بازیهای تئاتر به دستان دراکولا به قتل رسیده.
حالا چندین سال از آن روزها گذشته!
اینبار برای به دست آوردن شهرت و ثروت از هر دست اندازی پرواز میکند تا...
نام رمان: از خاکستر تا خورشید
نام نویسنده: نسترن جوانمرد
ژانر: #تراژدی #اجتماعی #عاشقانه
خلاصه:
در دل ویرانههای زلزلهای هولناک، رازهایی دفن شده که سرنوشت ماهور را به دو برادری که کودکیشان را فدا کردهاند، گره میزند. در سفری پر از عشق، درد، و بخشش، ماهور باید با حقیقتهای تلخ روبهرو شود و...
کد: 5773
ناظر: @پرینز
خلاصه:
این داستان، قصهی دختری است که سایههای تاریک گذشتهاش را به دوش میکشد، اما با قلبی زخمی و ارادهای بیپایان، برای یافتن نور در دل تاریکی میجنگد. او به همراه دوستی نزدیک، سفری را آغاز میکند؛ سفری از فرار و رهایی به سوی بازسازی، از تنهایی به سوی اعتماد، و از...
کد رمان: 5770
ناظر رمان: @پرینز
سطح: ویژه
خلاصه:
روی دیگر زندگی، داستان دختر جوانی را روایت میکند که از وضعیت مالی خانواده و حقوق ناچیز خود به ستوه آمده و قصد پایان دادن به زندگیاش را دارد اما در اوج ناامیدی از زیستن، اتفاقی غیر منتظره زندگی او را با اویی دیگر پیوند میدهد. اویی که خود از...
کد رمان: 5547
ناظر: AMARGURA
سطح: ویژه
خلاصه:
در دنیایی که جادو با فناوری در هم آمیخته است، زاویر، یک خون آشام انتقام جو، به دنبال نابودی بشریت با استفاده از قدرتهای ممنوع است. او با ثبتنام در یک آکادمی معتبر، به دنبال ابزاری برای احضار یک شیطان قدرتمند است. الایجه، دانش آموزی باهوش، نقشه...
کد رمان: 5518
ناظر: @Ghasedak.
تگ: ویژه، رتبه اول اجتماعی، رتبه اول BNY
خلاصه:
آدمهای شهر همیشه برای لقمهای نان میدوند. فقیر و غنی ندارد، همه در حال دویدنند. رفیق قدیمیِ عطا برای نان، برای سفرهی بزرگتر به بیراهه میرود.
درنا در خیال خودش نجاتدهنده است. انتخاب میکند و مسیر جدیدی را...
کد داستان کوتاه: 527
ناظر: @(Mahsa)
عنوان: چهارراه رویا
نویسنده: فردین زارعیان
ژانر: #اجتماعی #تراژدی
خلاصه: بوآم به وقت تریاک میگف: عشق خوب نی! زن خوب نی! ولی ما دیدومش. اون چیش قشنگ رو سر چاررا رویا دیدوم. زمانی که خودم شیشه ماشین تمیز میکردوم و او جوراب میفروخت.
نام رمان: این دل صبر میخواهد!
نام نویسنده:یاسمن رضیان
ژانر: #درام #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:زندگی گذشتهاش ناگهان درهم میشکند!اتفاقاتی که صغیر تا کبیرش، به وضوع لرزه در اندام همگان میاندازد! آرزویی که آرزویش جز قبولی در رشتهی موردعلاقهاش چیز دیگری نبود، بین راه در شرایطی که شاید هیچگاه فکرش...
کد رمان: ۵۲۷۰
ناظر: @پرینز
سطح: برگزیده
در حال بررسی تگ...
متشکر از @faezeh akbari نازنین و هنرمند برای طراحی جلد:)
خلاصه:
سارا فرخ نوجوانی است که جامعه هنوز نتوانسته او را بپذیرد و همین از او یک نوجوانِ بدبین و منفور میسازد. درک نشدنها همهچیز را بد و بدتر میکنند، به گونهای که او مرتکب...
کد داستان: 509
ناظر: @NADIYA ROSTAMI
نام داستان کوتاه: چآورش
نویسنده: یگانه سپهرمنش(هیلدا)
ژانر: #اجتماعی #عاشقانه
خلاصه: روایتگر زندگی دختری که بعد رفتنش نابود شد و به سختی تونست دوباره روی پای خودش بایسته، اما هنوزم وقتی اسمش میاد اشک تو چشماش جمع میشه، درحالی که چندین سال از جداییشون میگذره.
به نام یگانه عاشق
کد داستان: 502
ناظر: @ستایش؛
نام داستان کوتاه: گوربه
نویسنده: دیاناس(ماهی قرمز)
ژانر: #فانتزی #اجتماعی
خلاصه:
یک روز از همه فاصله میگیرم و به کورسوری درونم سفر میکنم. خود را فراموش میکنم اما محیط را به خاطر میسپارم.
آن روز، مطمئنم به جای شما گربهای وفادار به سویم دست...
کد رمان: 5157
ناظر: @F.MIRI❁
تگ: ویژه
خلاصه: ماهدخت دختری به ظاهر معمولی است که با دغدغههای غیرمعمولی، روزگار میگذراند. او تنی زخمی از یادگاران گذشته دارد و درگیر بازکردنِ کلاف سردرگم زندگیاش با مردی متفاوت ملاقات میکند.
فرهاد و مهناز دو دلدادهی جوانی هستند، که آغاز جنگ بر زندگیشان تأثیر...
کد داستان کوتاه: 469
سطح: حرفهای
ناظر:@MIELE
«بسم تعالی»
نام اثر: مردهها نمیمیرند
نویسنده: فائزه متش
ژانر: #اجتماعی
خلاصه:
زندگی، به پالان اسب میماند.
که زیرش یک حیوان است و رویش حیوانی دیگر!
مهم این است که ما کش تمبانمان را سفت بچسبیم؛ چرایش را نمیدانم!
پس بخند؛ زندگی زیباست...
کد رمان: 5000
ناظر: @AMARGURA
سطح: ویژه، رتبه دوم تراژدی
خلاصه: ساده عاشق شد که او را ساده دیدند، عذابش دادند و در آخر ضربهای مهلک بر اعتماد و اعتبارش زدند. میدانی رفیق؛ امان از دختری که عاشق باشد. دخترکِ دلداده همان برفی سیاه بود که عاشقانه ریخت بر جای جای زندگیاش. سرما و سیاهی پر کرد چوب...