متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #41
حکایت حمام رفتن بهلول:

روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند
با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد
کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت
ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند
ولی با این همه سعی و کوشش کارگران بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد
حمامی متغیر گردیده پرسیدند : سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
بهلول گفت : مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : atna.vtndst

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #42
علم اندوزی:

«لقمان حکیم به فرزندش فرمود: با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مرده را به حکمت زنده می کند. ، چنان که زمین را به آب باران».
 
امضا : atna.vtndst

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #43
کورحقیقی:

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»
 
امضا : atna.vtndst
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #44
آزادگی:

«همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند.»
 
امضا : atna.vtndst
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Elana

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #45
غیبت:

«به بزرگی گفتند : هیچ ندیدم که از کسی غیبت کنی گفت: از خود خشنود نیستم، تا به نکوهش دیگران بپردازم».
 
امضا : atna.vtndst

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #46
سخن چینی:

«مردی به اندیشمندی گفت: فلان شخص، دیروز از تو بدگویی می کرد. اندیشمند گفت : از چیزی سخن گفتی که او از روبه رو گفتن آن با من شرم داشت»
 
امضا : atna.vtndst

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #47
تجسس:

«حکیمی گفته است: آن که عیب های پنهانی مردم را جست و جو کند، دوستی های قلبی را بر خود حرام می کند.»
 
امضا : atna.vtndst

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #48
غفلت:

«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی ، بیدار نمی شود.»
 
امضا : atna.vtndst
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #49
بخل:

بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد. کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم ؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست » (بقره 249) باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس « و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن بخورد از من نیست .» (بقره 249)
 
امضا : atna.vtndst
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

atna.vtndst

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
322
پسندها
979
امتیازها
10,773
مدال‌ها
3
  • #50
تکبر:

«آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد ، عابد او را گفت : آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد .»
 
امضا : atna.vtndst
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dilan

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا