- ارسالیها
- 789
- پسندها
- 9,340
- امتیازها
- 27,673
- مدالها
- 18
زندگی میکنم برای مردن،
نه برای زنده ماندن و صبر کردن و ذجر کشیدن!
به نظرت بی کران کجاست؟
من در آغوش تو به بی کران دست یافتم...
شَک...
زندگی میکنم برای مردن،
نه برای زنده ماندن و صبر کردن و ذجر کشیدن!
او مانند گیاهی است که در قلب و افکار تو، ریشهای از جنس ترس و وحشت میزند. او مانند تنفری است که در قلب تو، به جای عشق، جریان میگیرد. او بدترین است در نوع خود و تو را جوری به مجنونگیری میرساند، که دیگر نمیدانی عشق چیست؟ هجران چیست و زندگی چیست؟به نظرت بی کران کجاست؟
من در آغوش تو به بی کران دست یافتم...
شَک...
درونم چیزی زندست که از من به تو میگریزد، دچار جنونی شدم که میداند عاقبت پناه بُردن به تو یک خلاء بیانتهاست همانند مرگ...
وقتی به خود می آیی که دیگر نمیتوانی کاری از پیش ببری. میدانی که بازننده ای و باز هم شکست خورده ای در راهی که فکر می کردی پیروز می شوی. وقتی به خود میای که... می بینی دیگر فرصتی برای تنفس نداری!درونم چیزی زندست که از من به تو میگریزد، دچار جنونی شدم که میداند عاقبت پناه بُردن به تو یک خلاء بیانتهاست همانند مرگ...
اما برای یک شیفته و شیدا، فجیعترین شکل مرگ هم تفاوتی ندارد...
«فرصت»
و یک منم که هر بار نفسم پس میرود و فرو میریزم و به لرزه در میآیم، استرس با من یکی شده و این منم که هر بار با لرزیدن تمام میشوم.وقتی به خود می آیی که دیگر نمیتوانی کاری از پیش ببری. میدانی که بازننده ای و باز هم شکست خورده ای در راهی که فکر می کردی پیروز می شوی. وقتی به خود میای که... می بینی دیگر فرصتی برای تنفس نداری!
استرس
از غمهای زندگی ناراحت شو و اشک بریز اما ناامید نشو، مثل درختی که در زمستان چوبی خشک بیش نیست و در بهار شکوفه میزند و فصلی جدید را آغاز میکند. شکوفههای درخت امیدهای او هستند.تنهایی بی تو، میشه شبم سرد، تنهایی را دوست دارم؛ اگر یاد تو نباشد
شکوفه
تنهاییهای من همرنگ و بویی از جنس ماه را میدهد. همانقدر آرام، همانقدر بیرنگ!از غمهای زندگی ناراحت شو و اشک بریز اما ناامید نشو، مثل درختی که در زمستان چوبی خشک بیش نیست و در بهار شکوفه میزند و فصلی جدید را آغاز میکند. شکوفههای درخت امیدهای او هستند.
ماه
شاید اشتباه از دل شوریده سر من بود.تنهاییهای من همرنگ و بویی از جنس ماه را میدهد. همانقدر آرام، همانقدر بیرنگ!
شاید
کلمه ندادی گلمشاید اشتباه از دل شوریده سر من بود.
که تو را عاشق دیدم و اندیشیدم جهانی مملو از عشق در انتظار ماست
در حالی که تو نه عاشق بودی و نه همراه