نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی تاپیک جامع دو بیتی

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #491
پیش صاحب‌نظران، ملک سلیمان بادست
بلکه آنست سلیمان، که ز ملک آزادست
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #492
آن‌چنان زی که بمیری، برهی
نه چنان زی که بمیری، برهند...
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #493
بعد من با یاد من افسوس مى ماند به جا
در میان کلبه ها فانوس مى ماند به جا
میروم تا گم شوم در جاده هاى ناشناس
کس نمی یابد مرا ، افسوس مى ماند بجا
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #494
شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه رو به رو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #495
آن حرف که از دلت غمی بگشاید
در صحبت دل شکستگان می باید
هر شیشه که بشکند ندارد قیمت
جز شیشه دل که قیمتش افزاید !
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #496
مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود
شادمانم کن و اندوه مکرر برسان
مرگ یا خواب ؟! چقدر این دو برادر دورند
مژده‌ی وصل برادر به برادر برسان
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #497
عاشقی دانی چه باشد ؟ بی دل و جان زیستن
جان و دل بر باختن ، بر روی جانان زیستن
سوختن در هجر و خوش بودن به امید وصال
ساختن با درد و پس با بوی درمان زیستن
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #498
غم ، حادثه ، تردید ، من و تنهایی
یک شیشه ی می لبالب و تنهایی
من مانده کنار جاده ی خاطره ها
با یک چمدان سوز و تب و تنهایی
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #499
.
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
 

MΛƬIП

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
221
پسندها
4,748
امتیازها
21,013
مدال‌ها
10
  • #500
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا