- تاریخ ثبتنام
- 20/4/19
- ارسالیها
- 2,445
- پسندها
- 18,975
- امتیازها
- 53,173
- مدالها
- 28
سطح
29
- نویسنده موضوع
- #11
مهراد به قیافه گیج هامان و بعد به خورشیدی که هم قد خودش بود نگاه کرد و پرسید:
- آم... چیکار میکنن؟
خورشید بازدمش رو با صدا از طریق دهانش بیرون داد و وقتی به خودش مسلط شد گفت:
- هیچی... من باید برم، با اندرو کلاس دارم. بعد میبینمتون.
در واقع خورشید دلش نمیخواست جواب سوال مهراد رو بده هامان و مهراد هم متوجه این موضوع شدن.
هامان رفتن خورشید رو نگاه میکرد که مهراد گفت:
- منم کلاس هک و امنیت پیشرفته دارم.
هامان کمی فکر کرد و متوجه شد که این ساعت بیکار هست، پس گفت:
- نمیتونی بپیچونی؟
مهراد دستی به موهای کوتاهش که یک ماه و نیم پیش توی یه ماموریت سوخته بود و مجبور بود کامل اونها رو بتراشه و الان یکمی بلند شده بود کشید و گفت:
- امیدوارم در جریان باشی که اینجا یه سازمان جاسوسی...
- آم... چیکار میکنن؟
خورشید بازدمش رو با صدا از طریق دهانش بیرون داد و وقتی به خودش مسلط شد گفت:
- هیچی... من باید برم، با اندرو کلاس دارم. بعد میبینمتون.
در واقع خورشید دلش نمیخواست جواب سوال مهراد رو بده هامان و مهراد هم متوجه این موضوع شدن.
هامان رفتن خورشید رو نگاه میکرد که مهراد گفت:
- منم کلاس هک و امنیت پیشرفته دارم.
هامان کمی فکر کرد و متوجه شد که این ساعت بیکار هست، پس گفت:
- نمیتونی بپیچونی؟
مهراد دستی به موهای کوتاهش که یک ماه و نیم پیش توی یه ماموریت سوخته بود و مجبور بود کامل اونها رو بتراشه و الان یکمی بلند شده بود کشید و گفت:
- امیدوارم در جریان باشی که اینجا یه سازمان جاسوسی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش