همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #201
هیر و بیر

شاعر : مسلم آهنگری

تره بار محله ی ما را ، فرصتی شد ، بیا بزن ، قدمی
بس گران است قیمت کالا ، سهم ما گشته فلفل و کلمی

هایپر استار های پی در پی ، چه شلوغند و مردمان ثواب
کارت ها می کشند میلیونی ، خنده هاشان ندیده ، غمی

هیر و بیریست ، می رود بالا ، صبح یکبار و شب دگر ، اما
آنکه مفت است ، صفحه های مجاز، می نویسند کپی شده، قلمی

دیدم امروز شعر قیصر را ، آن یکی داده بود ،مجانی
دیگری شعر خوب پروین را ، عَلمش کرده بود با اِلمی

اهل عرفان همه سرازیرند ، رو به هفتاد توی ، مو لانا
جابجایی جمله ها ، در هم ، اندکی آب رفته داده ، نَمی

یاد استادمان بخیر که گفت : نقل قولی که می کنی ، بنویس
آنکه در وادی مجاز کنون ، هست اما ، نمونه های، کمی

الغرض ، مفت را طنابی کن ، حلقه آویز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #202
اقرار

شاعر : مسلم آهنگری

چه گویم؟ چگونه؟ که رازی نباشد .
شود قبله ای و نمازی نباشد ؟

جهانی پر از سوز و اندوه و هجران.
شود محفلش ، نای سازی نباشد ؟

من و التماسم تو را دوست داریم.
کجا دلبری هست و نازی نباشد ؟

تو را در خودم یافتم مثل بودن
بُوَد کعبه اما حجازی نباشد ؟

من و چشم هایم تو را میشناسیم
به اثبات حرفم نیازی نباشد .

تو اما مرا آه ، شاید ، نخواهی.
بر این درد ، هیچ اعتراضی نباشد
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #203
حاجت عاشق

شاعر : امیرعلی نوری

عشق وقتی داخل قلبی اقامت میکند
چشم ها دیگر به اشک و گریه عادت میکند

حاجت عاشق وصال هست و روز وشب
می نشیند با خدای خود عبادت میکند

با وضو میخوابد ودر خواب زائر میشود
صورت معشوقه را هر شب زیارت میکند

دلبرم تاجر شده دل می خرد با ی نگاه
در خیابان میرود راحت تجارت میکند

آن درخت بید هم وقتی که او رد میشود
با کمر خم میشود بر او ارادت میکند

پنکه ای که در اتاق توست شاید عاشق است
باز می چرخد به سمت تو نگاهت میکند...
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #204
کجاست

شاعر : امیرعلی نوری

اعتبارِ مِي ومیخانه ، خرابـات کجاست؟
ميزنم دم ز تو من،دارمكافات كجاست؟

شـــانه ام از هوسِ اشك تو دیوانه شده
چشمِ م**س.ت توكجا،بزم ملاقات كجاست؟

سجده ام بردل تو،مسلك من حلقه عشق
توبه كردم زثواب، روح عبادات كجاست؟

همه گوینـــد رعایت بکنم رسم وطریق
عشقِ ممنوعه تويي،فكرِ مراعات كجاست؟

کعبه امشب تو بیـا قلــب مرا زائـــر باش
بس كن اين صحبت فردوس!مجازات كجاست؟

حرف دل را بـــه زبانِ دل شـــــیدا برگو
غزل و شعربس است،طعمِ عبارات كجاست؟

شمع راغصه پروانه کند آب ز شـــــوق
شعله شد مقصد او،ميلِ مناجات كجاست!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #205
نیستیم

شاعر : امیرعلی نوری

ابراز می کنیم چنانیم و ... نیستیم
احساس می کنیم فلانیم و ... نیستیم

چون آبشار یخ زده خاموش و روشنیم
از اصل ساقطیم، روانیم ... و نیستیم

سیگاریان خسته و وابسته را ببین!
اینگونه ایم ما، نگرانیم و نیستیم

چندین دهه ست در ده مان، ما خواصها
بیش از عوام، نوکر خانیم و... نیستیم!

عادت شده ست هیچ ننوشیم و م**س.ت م**س.ت
تلقین کنیم در جریانیم و ... نیستیم!

ما بلبلان مملکت عشق، مدتیست
نام آوران فن بیانیم و... نیستیم

هستی نبود، مستی بی مزه بود اگر
پاک آمدیم، پاک بمانیم و... نیستیم
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #206
خستگی ها

شاعر : امیرعلی نوری

دوست دارم شعر گویم حال دل بهتر شود
با تو از احساس خوانم ،خطی از دفتر شود

دوست دارم در کنار چایی و قندان خود
لمس دستان تو باشد، مزه اش محشر شود!!

دوست دارم شعر هایم را بخوانی با نسیم
تازه گردم با صدایت ،گوش دنیا کر شود

دوست دارم طرحی از باران زنم بر شعر خویش
قطره قطره، نم نمک ریزد ،دو چشمم تر شود

دوست دارم بر مشامم بوی عطرت پیچد و...
تا به یک تصویر رویایی ز تو منجر شود

دوست دارم لحظه های بودنت را نازنین
آنقدر اینجا بمانی خستگی ها در شود
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #207
وقتی که آفتاب

شاعر : حامی شریبی

برای پنجره ها دلواپسم
برای روزی
که
در دورترین بیراهه ی تاریک باورشان
به انزوار میمیرند
وقتیکه آفتاب
هر صبحگاه
دعای قربت میخواند
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #208
آرزو

شاعر : رسول محمدی

دیشب...
وقت سحر...
به تمنای تو...
لب بازکنان...
رو به خدا من گفتم...
آرزویم همه این است...
که ببوسم رویت...
بوسه ای می خواهم...
که در آن...
نبض زمان به شمارش نرسد...
بوسه ای می خواهم...
که لبالب همه ذکرش بشود...
عاشقتم...
بروی میمیرم...
بوسه ای می خواهم...
که به لبخند خدا ختم شود...
بوسه ای می خواهم...
که نگاهش...
با نگاه پنجره ها باز شود...
بوسه ای می خواهم...
که جدایی نرسد...
هرگز...
به گرد رهش...
بوسه ای می خواهم...
که به تنهایی...
هرگز...
تن ندهد...
بوسه ای می خواهم...
که به عطر نفست...
آغشته شود...
بوسه ای می خواهم...
که به آغوش تو...
راهی بشود...
بوسه ای می خواهم...
که دعایش...
همه تو...
و...
نیازش همه...
دیدن...
چشمان تو تنها باشد... .
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #209
مرگ

شاعر : علی کشاورز

ظاهرم خیلی جوان است از درون پوسیده ام...!
دست هایش را میان دست دیگر دیده ام...!

مثل کتری که به روی شعله ی آتش نشست...!
داغ دیدم،گریه کردم،تا سحر جوشیده ام...!

من که یک رکعت نیفتاده نمازم پشت گوش...!
از غم لیلای خود تا صبح می نوشیده ام...!

گفت تا آخر این دنیا کنارت هستم و.....!
رفت،من هم بر تنم رخت عزا پوشیده ام...!

جای دستش روی موهای من دیوانه ماند...!
نیست تا حالا ببیند عاشقی ژولیده ام...!

آی مردم بی خیال عشق های این زمان...!
مرگ را لحظه به لحظه با دو چشمم دیده ام...!
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #210
سوگ گل

شاعر : اصغر رضامند

باز امشـب ای قلـم یـاری نمـا
بـر زبانم حـرف حـق، جاری نما

مرگ گل را عاشقان بـاور کنید
ساعـتی هـم با یتیمـان، سـر کنیـد

رود موّاجی زمردم درخـروش
می برندش چون ملائک ها به دوش

بایـد ازاین جان خاکی بگـذری
تـا کـه بیـنـی، از مـلائک بـرتـری

پیر ما خود عـارفی فرزانه بود
زاهدی عاشق، به حق دردانه بود

او حدیث از عاشقی ازبـر نمـود
تـاج عـّزت از شرف بر سر نمود

اوکه روح الله و ما شرمنده ایم
او که گفت: رهبـرنگوما بنـده ایم

نفس خود را گرمهارش کرده ای
عـاشقـا ،آزاده ای، نی بـرده ای

کربلا وین دشت بی آبست و بس
وصل جانان پرخطرخاراست وخس

غـرق ایـن دنیای فـانی گشتـه ایم
ما ازاین تکرارگردون خسته ایم

ماه خرداداست وسال شصت وهشت
ناله سـرکن عاشقـا،جانان برفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAD!S

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا