نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #811
بهار ميگذرد، خيز و دست دلبر گير!
به پای لاله و گل، دور عشرت از سر گير
.
کنون که باد صبا، چنگ زد به دامنِ سرو
تو نيز دامن آن سروِ نازپرور گير
.
به رغم خاطر غم، همچو غنچه خندان باش
به شادیِ رخِ گل، همچو لاله ساغر گير
.
به يک دو جام، اگر در نيامد از پا عقل
ز دست يار پری‌چهره جام ديگر گير
.
نسيم از رخ گل، دادِ خويشتن بستاند
تو نيز از لب معشوق، کامِ دل برگير
.
ببوس از سر آن سرو سيمتن تا پای
به پای او چو رسی، اين رويه از سر گير
.
چو شرم چيره شود، باده را پياپی زن
چو دست م**س.ت شود، بوسه را مکرر گير
.
دلا به پای امل راه خوشدلی بسپار
#رهی! به دست طرب، بار غم ز دل برگير…
.
#رهی_معیری
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #812
يارا، بهشت، صحبتِ يارانِ همدم است...
ديدار يار نامتناسب جهنم است
.
هر دم كه در حضور عزيزى برآورى
درياب كز حياتِ جهان حاصلْ آن دم است
.
نه هر كه چشم و گوش و دهان دارد آدمی ست
بس ديو را كه صورت فرزند آدم است
.
آن است آدمى كه در او حُسنِ سيرتى،
يا لطف صورتی ست، دگر حَشوِ عالم است
.
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام
جز بر دو روى يار موافق كه در هم است...
.
آنان كه در بهار به صحرا نمی ‌روند
بوى خوش ربيع بر ايشان مُحرّم است
.
وان سنگدل كه ديده بدوزد ز روى خوب
پندش مده كه جهل در او نیکْ محكم است
.
آرام نيست در همه عالم به اتفاق
ور هست در مجاورت يار مَحْرم است
.
گر خون تازه می رود از ريشِ اهل دل
ديدار دوستان كه ببينند مرهم است
.
دنيا خوش است و مال عزيز است و تن شريف
ليكن #رفيق بر همه چيزى مقدّم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #813
دوستت دارم ولی تقدیر چیز دیگری است
خواب می بینم تو را،تعبیر چیز دیگری است
.
در خیابان بار ها می بینمت، از راه دور
پیشتر می آیم و تصویر چیز دیگری است
.
کوه بودم، دوریت کاه از وجودم ساخته
در قفس افتادن یک شیر چیز دیگری است
.
عاشقی طعم خوشی دارد ولی دور از فراق
با جدایی بی گمان تاثیر چیز دیگری است
.
حرف بسیار است اما فرق دارد شعر من
شرح حال یک جوان پیر چیز دیگری است
.
#فرزاد_نظافتی
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #814
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
.
آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
.
مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود
.
هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هر چند نبود

شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود
.
مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود
.
بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود
.
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته!
کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود
.
#کاظم_بهمنی
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #815
فکر کن قهوه بنوشی ته فالت باشد
بعد از این دیدن او فرض محالت باشد
.
از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی !؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد
.
چمدان پر بکنی خاطره ها را ببری
عکسهایش همه عمر وبالت باشد
.
روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد
.
توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره حالت باشد
.
"ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق...
حلالت باشد...
.
#علی_صفری
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #816
گاه گاهى با خودم نامهربانى ميكنم
با خودم لج مى كنم با غم تبانى ميكنم
.
مى نشينم چاى مى نوشم كنار پنجره
بى كسى هاى خودم را ديده بانى مى كنم
.
آب مى ريزم به روى خاك گلدان هاى خشك
آب پاش خانه را دارم روانى مى كنم
.
چشم مى دوزم به دستانى كه در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانى مى كنم
.
بى نشانى رفتى و دلتنگ ماندم چاره چيست
نامه ها را مى نويسم بايگانى مى كنم
.
آه حالا كه خودت اينجا كنارم نيستى
در كنار عكس تو شيرين زبانى ميكنم
.
#سیدتقی_سیدی
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #817
از غمم با گُل پژمرده‌ی گلدان گفتم
تلخ با چایی یخ‌کرده‌ی لیوان گفتم
.
گفتم آن‌قدر دلم تنگِ هوایش شده است...
همه را نم‌نم با نم‌نم باران گفتم
.
حرف‌هایی که نمی‌شد به کسی گفت، ولی
من به گنجشک نشسته لبِ ایوان گفتم
.
راهی کوچه شدم، دل به خیابان دادم
از خزان راز بزرگی به درختان گفتم
.
دست در جیب فرو بُردم و سر در یقه‌ام
از خودم هرچه شنیدم به خودم آن گفتم
.
در خودم غرق شدم، در سَرم افتاد جنون
از تو حتا به پلیسِ سرِ میدان گفتم!
.
ناگهان چشم تو را روبروی خود دیدم
هول شدم، حاشیه رفتم، سخن از نان گفتم
.
پابه‌پا کردم و تو مثل همیشه رفتی
به خودم لعنت از این بخت گریزان گفتم
.
وقت کم بود... نشد حرف دلم را بزنم
دوستت دارمِ خود را به خیابان گفتم...
.
#امیراکبرزاده
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #818
خبر خـــیر تو از نقـــل رفیقان سخت است
حفظ ِحالات من و طعنـه ی آنان سخت است
.
لحظه ی بغـض نـشد حفــظ کنم چشــمم را
در دل ابـــر، نگــهــداری بـاران سخت است
.
کشتی ِ کوچک من هر چه که محــکم باشد
جَستن از عرصه ی هول آور طوفان سخت است
.
ســاده عاشق شده ام ساده تر از آن رســوا
شهره ی شهر شدن با تو چه آسان... سخت است

ای که از کوچه ی ما می گذری ، معشـــوقه!
بی محلی سر این کوچه دوچـندان سخت است

زیـر بــاران که به من زل بزنی خواهی دید:
فن تشخیص نم از چهره ی گریان سخت است .

#کاظم_بهمنی
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #819
ﺑـﯽ ﺍﻋـﺘﻨﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻨـﻜﻪ براﯾﺖ ﺩﻟــﻢ ﮔﺮﻓﺖ
ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ
.
ﺍﺯﺍﯾﻨﻜﻪ ﺩﺳـــﺖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﺮﺳﺪ
ﺍﺯﺑﺨﺖ ﺑﺪ -ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺟﺪﺍﯾﺖ - ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ
.
ﺍﺯ ﻓﻜﺮ ﻟﺤــﻈﻪ ﺍﯼ ﻛﻪ ﺑﻤﻦ ﻃﻌﻨﻪ ﻣﯿﺰﺩﯼ
ﺍﺯ ﻟﺤﻦ ﻧﯿﺶ ﺩﺍﺭ " ﺷُﻤﺎ" ﯾﺖ،ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ
.
ﻣــﯿﺨـﻮﺍﺳﺘﻢ برای ﻛـﺴﯽ ﺩﺭﺩﺩﻝ ﻛـﻨﻢ
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻋﺮﺽ ﺷﻜﺎﯾﺖ، ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ
.
ﮔﻔﺘﯽ "ﺧﺪﺍ مرا ﺑﺒﺮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩِ ﺭﺍﺳﺖ"
ﺑﯽ ﺍﺧﺘــﯿﺎﺭ ﺑﻌﺪ ﺩﻋـﺎﯾﺖ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ...
.
#نفیسه_سادات_موسوی
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #820
.
در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
.
می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
.
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟!؟
باز می خندم که خیلی، گر چه می دانی که نیست...
.
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست...
.
چشم می دوزم به چشمت، میشود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست؟!؟
.
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست...
.
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود...
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست...!
.
بعد تو این کار هر روز من است اﻱ ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ
باور این که نباشی، کار آسانی که نیست!!!!
.
.
#بیتا_امیری
 
امضا : Sama_Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا