نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #831
امشب عروسش می‌شوی، من دوستت دارم هنوز!
بی من چه شیرین می‌روی، من دوستت دارم هنوز!
.
در این مثلث سوختم، دارم به سویت می‌دوم
داری به سویش می‌دوی، من دوستت دارم هنوز!
.
قسمت نشد در این غزل، شاید جهان دیگری...
مستی و رقص و مثنوی...! من دوستت دارم هنوز!
.
امشب برایت بغض من، کِل می‌کشد محبوب من!
حتی اگر هم نشنوی، من دوستت دارم هنوز!
.
در سنگسار قلب من، لبخند تو زیباترست
یک جور خاص معنوی، من دوستت دارم هنوز!
.
خوشبخت باشی عمر من! در پِنت‌هاوس برج عشق!
در ایستگاه مولوی، من دوستت دارم هنوز!
.
دارد غرورم می‌چکد از چشمهایم روی تخت!
داری عروسش می‌شوی، من دوستت دارم هنوز...
.
#مهدی_حسینی
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #832
تا نگه کردم به چشمانت،نمیدانم چه شد...
تا که دیدم روی خندانت،نمیدانم چه شد...
.
عشق بود آیا...؟! جنون...؟! هرگز ندانستم چه بود...
تا سپردم دل به دستانت، نمیدانم چه شد...
.
تا که افتادم به دامت، رشته ی صبرم گسست...
تا که خوردم تیرِ مژگانت، نمیدانم چه شد...
.
تا گرفتی دستهایم را، دلم دیوانه شد...
تا نهادم سر به دامانت، نمیدانم چه شد...
.
گم شدم چون قایقی کهنه، میان موجها
در شبِ زلفِ پریشانت، نمیدانم چه شد...
.
بی وفا...رفتی و من با خاطراتت مانده ام...
آن قرار و عهد و پیمانت...نمیدانم چه شد...
.
گفته بودم تا ابد عاشق نخواهم شد،ولی...
تا نگه کردم به چشمانت نمیدانم چه شد
.
#طناز_اخوان
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #833
هر جا كه حرفت شد همان دم گريه كردم
خود را به يك گوشه كشاندم گريه كردم
.
جاى تو غم را بو كشيدم با نوازش
بر روى زانويم نشاندم گريه كردم
.
هر روز خوابيدم كه شب بيدار باشم
هر شب نشستم شعر خواندم گريه كردم
.
باران كه زد با بغض پشت رل نشتم
در التهاب شهر راندم ، گريه كردم
.
تا آشنايى ديدم از حال تو پرسيد
جايت سلامت را رساندم ، گريه كردم
.
تار سفيدى بين موها ديدم امروز
آنقدر بر خود خيره ماندم ، گريه كردم .
#سيدتقى_سيدى
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #834
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش !
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش
.
زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست !
رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش
.
یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش
.
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که
خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش
.
جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها
یک طرف سیگار و من ، یاد تو سمت دیگرش
.
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش...
.
#علی_صفری
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #835
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
.
روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
.
آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش
پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود
.
من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی
گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود
.
شده حتی به دعا دست برآرم که :"خدا!
برود مشهد و برگردد و آدم نشود"
.
خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید
مهربان تر بشود ، تازه اگر هم نشود-
.
با من ساده همین بس که مدارا بکند
عاشقم هم که نشد، خب به جهنم (!) نشود..
.
.

#نفیسه_سادات_موسوی
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #836
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
.
زندگی درد قشنگیست ، بجز شب هایش!
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد
.
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند?!
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد !
.
خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد!
.
شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ولی
من به تو ، او به نماز خودش ایمان دارد
.
اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر
سر و سریست که با موی پریشان دارد
.
"من از آن روز که در بند توأم" فهمیدم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
.
#علی_صفری
.
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #837
.
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
.
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
.
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
.
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
.
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
.
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
.
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
.
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
.
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
.
#کاظم_بهمنی
.
 
امضا : Sama_Shams

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #838
کک کی
دیری ست نعره می کشد از بیشه ی خموش
"کک کی" که مانده گم.

از چشم ها نهفته پری وار
زندان بر او شده است علف زار
بر او که او قرار ندارد
هیچ آشنا گذار ندارد.

اما به تن درست و برومند
"کک کی" که مانده گم
دیری است نعره میکشد از بیشه ی خموش.

نیما یوشیج
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #839
بر سر قایقش
بر سر قایقش اندیشه کنان قایق بان
دائماً میزند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:
"اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی میداد."
*
سخت طوفان زده روی دریاست
نا شکیباست به دل قایق بان
شب پر از حادثه.دهشت افزاست.
*
بر سر ساحل هم لیکن اندیشه کنان قایق بان
نا شکیباتر بر می شود از او فریاد:
"کاش بازم ره بر خطه ی دریای گران می افتاد!"

نیما یوشیج
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #840
پاسها از شب گذشته است
پاسها از شب گذشته است.
میهمانان جای را کرده اند خالی. دیرگاهی است
میزبان در خانه اش تنها نشسته.
در نی آجین جای خود بر ساحل متروک میسوزد اجاق او
اوست مانده.اوست خسته.

مانده زندانی به لبهایش
بس فراوان حرفها اما
با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته
چون سراغ از هیچ زندانی نمی گیرند
میزبان در خانه اش تنها نشسته.

نیما یوشیج
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا