درخواست تاپیک جامع درخواست جلد رمان

[BLACK.STAR]

در حال تایپ | رمان بستنی‌ای که طعم عشق می‌داد | فاطمه رحمانی کاربر انجمن یک رمان

کد: 4383 ناظر: @sahel salehizade نام رمان: بستنی‌ای که طعم عشق می‌داد نام نویسنده: فاطمه رحمانی ژانر: #عاشقانه #طنز مرسی از آرزوجان، بابت جلد زیباشون! @AREZOO TAVAKOLI خلاصه: همه‌چیز از یه حس عجیب شروع می‌شود... حس عجیب که قادر به درک آن نیستی... قدرت ماورایی دارد که نمی‌توانی از خود دورش...

forum.1roman.ir

جلد*

سلام خسته نباشید
درخواست جلد^_

کامل شده | مجموعه دلنوشته‌‌ سراب بهشت | mehrabi83 کاربر انجمن یک رمان

به نام خالق دل نام مجموعه دلنوشته: سراب بهشت نام نویسنده: mehrabi83 تگ: منتخب ویراستار: mrw_mix مقدمه: سختی‌ها را یک به یک به دورمان تنیدیم و در پیله‌ای تنگ با امیدِ پروانه شدن سر کردیم. شادی را از حصار قلب‌مان بیرون راندیم، در هوشیاری‌ای تاریک، نور را فراموش کردیم. تنها دارایی‌مان امید بود،...

forum.1roman.ir

AREZOO TAVAKOLI
نویسنده عزیز
توجه داشته باشید که حتما عکسی با کیفیت رو به خصوصی طراح ارسال کنید.
در غیر این صورت انتخاب عکس بر عهده خود طراح است و امکان تغییر آن وجود ندارد
لطفاً منتظر باشید تا خود طراح با شما گفتگو ایجاد کند.​

 

[BLACK.STAR]

سلام وقت بخیر درخواست جلد

داستان کوتاه در حال تایپ - داستان کوتاه راز مگو | آیناز.ر کاربر انجمن یک رمان

کد داستان: 407 ناظر: @°•°•Pajhwok•°•° نام مجموعه : راز مگو نام نویسنده : آیناز.ر ژانر : #عاشقانه #درام #اجتمایی خلاصه : رازی مگو بین لب‌هایش جا خوش کرده. رازی که نزدیک‌ترین همدم زندگی که مادر باشد از آن خبر ندارد. دخترکی که در حصار دیوی، بین دست‌هایش، روحش جان داد. او کوچک بود، برای آن راز...

forum.1roman.ir

در حال تایپ - رمان اولین بار | آیدا اقبال کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 4314 ناظر: @ANAM CARA نام رمان: اولین بار نویسنده: آیدا اقبال ژانر: #عاشقانه #اجتماعی خلاصه: داستان از جایی شروع می‌شود که اولین‌های من با او اتفاق افتاد. از جایی که با آوردن خبر شهید شدنش قلبم را می‌گیرند و من می‌مانم و دیوانگی. از رفتنش راضی نبودم. اما اصرار داشت که برود و برای کمک...

forum.1roman.ir

نام رمان: اولین بار
نویسنده: آیدا اقبال
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
داستان از جایی شروع می‌شود که اولین‌های من با او اتفاق افتاد.
از جایی که با آوردن خبر شهید شدنش قلبم را می‌گیرند و من می‌مانم و دیوانگی. از رفتنش راضی نبودم. اما اصرار داشت که برود و برای کمک به وطنش تلاش کند. دوسال ندیدنش زمان زیادی بود. اما تحمل کردم و در آخر... .
بعد از او می‌توانم شروعی دوباره داشته باشم؟
قطعا...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[S.F.zeinodin]

سلام
نام رمان: دنياي چشمانت
نويسنده: سيده فائزه زين‌الدين
ژانر: #عاشقانه #درام #جنايي #اجتماعی
خلاصه:
یاد چشمانت در تمام این سالها همچو پیچکی مرا در برگرفته و اسیر خود کرده حال تو خود آمده ای و یادت مرا آزاد کرده، حال عشقت مرا در برگرفته.
من در تمام سال‌های فراموشی باز هم چشمانت در یادم ماند؛ اما من دیگر آن چشمانت را نمی‌شناختم.
فقط آن حادثه شوم در خاطرم ماند، فقط کابوس های کوچکی در یادم ماند.
وليكن حال تو آمده ای! عشق پنهان و رازهای مخوف این سال‌ها دوباره از خواب زمستانی خود بیدار شد!
آیا در این مدت نبودنمان جایی برایم در قلبت باقی مانده؟
آیا مرا به قلبت راه می‌دهی؟
آیا آن دشمنانمان میگذارند؟
لينك:
[URL...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Negar.Dayani]

سلام خسته نباشید
درخواست جلد برای رمان روح نواز رو داشتم
اسم رمان: روح نواز
نویسنده: نگار دیانی
ژانر: اجتماعی، درام، عاشقانه
خلاصه: در قلب انگلستان، دخترکی سبک بال که نهل آرزوهایش شروع به جوانه زدن می‌کند و نهال، حالا با مدرک فوق لیسانس روانشناسی، مدادی برمی‌دارد و از سطر اول آغاز می‌کند، دوره‌ی موفق و پرپیچ و تاب و شاید پر ز فراز و فرود زندگی‌اش را.

هماهنگ شده، طراح مد نظر: M.SHAMS

 

[Ariyana]

سلام خسته نباشید من قصد تعویض نام رمان ملکه مصر رو دارم. اگر میشه لطفا میخواستم درخواست طراحی جلد مجدد رو بدم. ممنونمعکس هم برای جلد دارم


نام رمان: ملکه‌ی مصر
نویسنده: آریانا مقدری پور
ژانر: #تاریخی #عاشقانه

خلاصه: دختری از دیار مصر، فرزند آمون بزرگ، ملکه ای مقتدر همچون نفرتی تی و نفرتاری که تاریخ هرگز آنان را فراموش نخواهد کرد. این داستان، داستان زندگی اوست. داستانی که شکوه و در عین حال دشواری های زندگی ملائک را به تصویر می کشد. آری، این داستان ملکه‌ی مصر است.

 

[Hadiseh Shahbazi]

رمان: همه‌چیز زیر سر من است
نویسنده: حدیثه شهبازی
ژانر: #درام_اجتماعی #جنایی #عاشقانه
خلاصه:
گاهاً اتفاقاتی که از گذشته به ارث می‌مانند، رویای شیرین آدمی را به تاراج می‌کشانند اما... هیچ‌چیز ناممکن نیست!
بانو دختر شادی‌ست که در مسیر جوانی خود عاشق می‌شود، درحالی که به عشق اعتقادی ندارد و فارق می‌شود درحالی که عشق تمام هستی او را فرا گرفته‌است. ولی باید دید که گذشته دست یاری بر سرش می‌کشد یا او را به همراه دست‌های پشت پرده و انتقامی از پیش تعیین شده، تا آینده‌ی نچندان دور، در میان فراز و نشیب زندگی معلق نگه‌ می‌دارد.

تصویر جلد به انتخاب خودم هست که در گروهی که تشکیل میشه ارسال میکنم =)​

 

[الهام.س]

سلام روزبخیر خسته نباشید، من خیلی وقته درخواست جلددادم برای رمانم الان داره به پایان می‌رسه اماجلدنداره، لینک توی امضامه داستان کوتاه تلخ، شایدکمی شیرین

 

[Atousa]

متوسط - مجموعه دلنوشته‌‌های قلب قلم| آتوسارازانی کاربرانجمن یک رمان

نام دلنوشته :قلب قلم نویسنده: اتوسارازانی تگ: متوسط مقدمه: تا وقتی قلم حرفی برای رقصاندن روی کاغذ دارد یعنی قلبش می تپد آن هم از حرف هایی که در تمام قلب ها نشسته است. قلب قلم قلبی به وسعت همه قلب های جهان است و حرف هایی از جنس قلب همه ی مردم دارد.

forum.1roman.ir

 

[tebmahani]

عنوان: به خاطر وامینا
نویسنده: بیگانه (طیبه اسمعیلی بیگی ماهانی)
ژانر: #عاشقانه، #تراژدی، #فانتزی
خلاصه:
این داستان، در واقع داستانی جانبی است بر رمان «آنقدر خوب باش که...» . در آن رمان، هومائیتا دختر دانشجوئی است که باید برای کلاس داستان نویسیش، یک داستان بنویسد و داستان «به خاطر وامینا» را برای کلاس آماده میکند. در «به خاطر وامینا»، هومائیتا، ناراحتی های خودش را به صورت پوشیده بیان میکند. داستان زندگی دختری که پدر و مادرش، او را از بدو تولد رها کرده اند و او پس از بزرگ شدن متوجه میشود که شاهزاده بوده است و...
لینک به تاپیک

درخواست طراحی جلد...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Ali_Master]

درخواست جلد برای ترجمه رمان اصل یادگیری

نام فارسی: اصل یادگیری
نام انگلیسی: Mother of Learning
ناظر: @

Fatima°silent
نویسنده: Domagoj Kurmaić
مترجم: Ali_Master
ژانر: ماجراجویی، معمایی، فانتزی، جادویی، زندگی روزمره


خلاصه: زوریان یک جادوگر نوجوان از خانواده متوسط و با مهارتی کمی بالاتر از حد متوسط است، که به عنوان یک سال سومی در حال تحصیل در آکادمی هنرهای جادویی سیوریا می‌باشد. در آستانه جشنواره تابستانی سالانه سیوریا، او کشته شده و به ابتدای همان ماه باز می‌گردد. دقیقاً روزی که قرار است سوار قطاری به مقصد سیوریا شود. زوریان متوجه می‌شود که درون یک حلقه‌ی زمانی گیر افتاده، حلقه‌ای که او در آن...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.