- ارسالیها
- 2,439
- پسندها
- 64,602
- امتیازها
- 64,873
- مدالها
- 26
- سن
- 23
محبوب | مجموعه دلنوشته های "شفق قطبی من" | ژیلا.ح کاربر انجمن یک رمان
سلام درخواست جلد.
عکس اصلی میخوام بالایی باشع ولی یکم تم صورتی بنفش هم بگیره. تو گپ میگم ^^
درخواست جلد
در حال تایپ | رمان قرنیه تاریک | فردین کاربر انجمن یک رمان | Page 5
کد رمان: 5294 ناظر: @FATEMEH ASADYAN خلاصه: نایف یک رهبر است. او چیزی نمیخواهد جز آنکه گروهش را در رده های بالای قدرت ببیند. در جایی که هنر روح جایگاه والاتری نسبت به پول دارد، نایف بدون موهبت متولد شده است. مسیر رسیدن به قدرت رنگی قرمز دارد. لا به لای سنگ فرش هایش خون جاری شده است، اما نایف...forum.1roman.ir
مشاهده فایلپیوست 618088
محبوب | مجموعه دلنوشته های "شفق قطبی من" | ژیلا.ح کاربر انجمن یک رمان
سلام درخواست جلد.
عکس اصلی میخوام بالایی باشع ولی یکم تم صورتی بنفش هم بگیره. تو گپ میگم ^^
دلم روشنه
نام نویسنده:زینب زاهد شادباد
ژانر رمان:#عاشقانه
کد: 5347
ناظر: @Sara_D
خلاصه:
دخترکی که مشکلات زیادی سر راهش قرار می گیرن ولی نمیتونن از پا درش بیارن. این دختر عاشق یه پسر میشه و خیلی چیزها ازش مخفی می مونه. ولی همیشه امیدواره به این که خدا کمکش می کنه.
درخواست جلددر حال تایپ | رمان دلم روشنه | زینب زاهد شادباد کاربر انجمن یک رمان
کد: 5347 ناظر: @Sara_D خلاصه: دخترکی که مشکلات زیادی سر راهش قرار می گیرن ولی نمیتونن از پا درش بیارن. این دختر عاشق یه پسر میشه و خیلی چیزها ازش مخفی می مونه. ولی همیشه امیدواره به این که خدا کمکش می کنه.forum.1roman.ir
یاخیرالحافظین
سلام به روی ماهتون
خداقوت
حال دلتون خوب
درخواست جلد دارم برای قصهی "روی موج اورارتو"
دست گلتون دردنکنه
رتبه سوم BNY | رمان روی موج اورارتو | مهساپناهی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان | Page 4
کد رمان: 5313 ناظر: @Fatima_rah85 تگ: ویژه، رتبه اول عاشقانه، رتبه سوم BNY یاخیرالحافظین خلاصه: سالهای شومی بود و من نفرینشدهی اهالی سیاهدل روستا، قصد جانمان را که کردند، متواری شدیم... زمین چرخید، زمان چرخید و من راه رفته را برگشتم تا پروندهی سیاهم را برای مردمی که دیگر نبودند، سفید کنم...forum.1roman.ir
خلاصه:
سالهای شومی بود و من نفرینشدهی اهالی سیاهدل روستا، قصد جانمان را که کردند، متواری شدیم...
زمین چرخید، زمان چرخید و من راه رفته را برگشتم تا پروندهی سیاهم را برای مردمی که دیگر نبودند، سفید کنم و نمیدانستم که عشق باطلالسحر است.
درخواست جلد برای رمان ریسمان کبود
ژانر رمان:#تراژدی، #عاشقانه
خلاصه:
گاهی هرچه میکنی نمیتوانی از باتلاق پیش رویت فرار کنی؛ به تار و پود زندگی چنگ میاندازی که به عقب برگردی و مسیرت را به سمتی انتخاب کنی، که هیچ تلهی مرگی نداشته باشد؛ اما، نمیشود! باید از آن عبور کنی! یا خواهی مرد، یا دست یاری خواهد رسید. او مسیری را از نابلدی راه برگزید. تا خواست نفسی چاغ کند، آن گودال عمیق سرشار از خشم و دردمندی او را به مسلخ با مرگ دعوت کرد؛ گودالی که با حضور نفسش مجبور به خلع سلاح و تسلیم خواهد شد.
در حال تایپ | رمان ریسمان کبود | ریحانه نصیری کاربر انجمن یک...