متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار عنصری

  • نویسنده موضوع -Sinere
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 73
  • بازدیدها 1,556
  • کاربران تگ شده هیچ

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #31
نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر


یکی به رنگ عقیق و دگر به بوی عبیر


چو جعد زلف بتان شاخ های بید و خوید


یکی همه زره است و دگر همه زنجیر


درخت و دشت مگر خواستند خلعت از ابر


یکی طویله ی گوهر دگر بساط حریر


بخار تیره و از ابر دشت مینا رنگ


یکی بسان غبار و دگر بسان غدیر


هوا و راغ تو گویی دو عالمند بزرگ


یکی پر از حرکات و دگر پر از تصویر


ز رنگ و بوی گیا و زمین تو گویی هست


یکی ز حله بساط و دگر ز مشک خمیر


هوا ز عکس گل تیره رنگ و گونه ی گل


یکی چو خامه ی مانی دگر بت کشمیر


به دشت سنبل و مینا سپه کشید و نشست


یکی به معدن برف و دگر به جای زریر


نگارهای بهاری چو شعرهای بدیع


یکی است پر ز موشح دگر پر از تشجیر


ز چیزها بدو چیزست رنگ و بوی بهار


یکی به باد صبا و دگر به ابر مطیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #32
اگر به تیر مه از جامه بیش باید تیر


چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر


وگر زره نبرد باد بر هوای لطیف


چنین که برد زره پاره ها صغیر و کبیر


وگر فرو شود آهن به آب و طبع این است


چرا برآید جوشن همی بروی غدیر


رز از فراق صبا خون گری و زرد رخ است


رخان زردش برگست و خون دیده عصیر


چو خون شده است سرشک رزان و زرد رخان


که رز به صورت پیران شده است ناشده پیر


رز ار ز پیری پژمرد و تیره گشت رواست


جوان و تازه و روشن بس است دولت میر


یمین دولت عالی امین ملت حق


که زیر طاعت و عصیان اوست خلد و سعیر


خدای عزوجل آنچه را تو اندیشی


بیافرید و مر او را نیافرید نظیر


بلوح بر چو قلم رفت از ابتدا سیرش


همی نبشت و همی گفت مدح او به صریر


همیشه هست چهارم سپهر حاسد چوب


از آنکه او را چوبین بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #33
به رسم تهنیت عید از آفرین امیر


خدایگانی کز قوت خرد دل او


به دست طبع نبوده است هیچگونه اسیر


یمین دولت خوانندش این چگونه بود


که دست و دولت هر دو به دست اوست مشیر


امین ملت خوانندش اینکه حافظ اوست


همیشه حافظ امین به بهرچه خواهی گیر


موفق است به فکرت کز آسمان یزدان


چنان براند تقدیر کاو کند تدبیر


چو بنده از پس توفیق راند اندیشه


موافق آید تدبیر بنده با تقدیر


بزرگ و خرد خدای آفرید و دون خدای


بزرگ همت شاه است و هر چه هست صغیر


ز خیر همت او را هزار اثر بیش است


به زیر هر اثری صد هزار چرخ اثیر


که هر یکی به کفایت به دین و ملک اندر


همی نماید فعل و همی کند تاثیر


ثناش جستم و گفتم تصرفی بکنم


درو به لفظ و معانیش هم کنم تفسیر


به غور ناشده گم گشت در حواشی او


کلام و هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #34
نگاری که بد پرنیان طیلسانش


به زر از چه منسوج شد پرنیانش


نگاری که نوروز کرد از درختان


چرا باز بسترد باد خزانش


خصومت کند باغ با باد ازیرا


که بستد همه زیور گلستانش


نه بوی است با حله ی مشک بیدش


نه رنگ است با کله ی ارغوانش


به غارت ببرد آن جواهر که بودی


پراکنده بر تخته ی بوستانش


ندانم که زر را که داد این بضاعت


که پر زعفران شد میان و کرانش


نپاید بسی تا سیاهان دریا


بپاشند کافور بر زعفرانش


اگر باد رز را زیان کرد شاید


که برنا کند مدح شاه جهانش


ملک نصر بن ناصرالدین که شاهی


نباشد جوان جز به بخت جوانش


گمان می برد ز آنچه دشمن سگالد


تو گویی همی غیب داند گمانش


دو کوه ار بیاویزد از زه نیاید


به مویی خم اندر دو خانه ی کمانش


ولی را امل خیزد از کف رادش


عدو را اجل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #35
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال


نیک روز و نیک جشن و نیک بخت و نیک حال


فال فیروزی و زر است آسمان و بوستان


کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرین نهال


گرد برگ زرد او برچفته شاخ زرد خوش


راست پنداری که بدر آویختستی از هلال


بگذرد باد شمال آندون که نشناسی درو


دست های ناقد زر است یا باد شمال


آسمان مشکی است یک پاره در او ابر سیاه


یافته است از بزمگاه خسرو مشرق مثال


جام پیروزه است گویی بیضه ی عنبر درو


پیش شاهنشاه پیروز اختر نیکو خصال


عالم فضل و یمین دولت و اصل هنر


حجت یزدان امین ملت و عین کمال


کامگاری را ثبات و نامداری را سبب


پادشاهی را سلاح و شهریاری را جمال


داور بی مثل نیکو سیرت بی غائله


خیر بخش بی ریای جنگجوی بی ملال


خادم او باش تا مردم تو را خدمت کنند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #36
خدایگان خراسان و آفتاب کمال


که وقف کرد برو کردگار ذوالجلال


یمین دولت و دولت بدو گرفته هنر


امین ملت و ملت بدو گرفته جمال


همی خدای ز بهر بقای دولت او


از آفرینش بیرون کند فنا و زوال


یکی درخت برآمد ز جود او به فلک


که برگ او همه جاه است و بار او همه مال


بهار خندان از برگ آن درخت اثر


درخت طوبی از شاخ آن درخت مثال


از آن به هشت بهشت آیتی است روز قضا


از این به هفت زمین نعمتی است روز نوال


ز موج دریا ارکان کوه یاد کنند


که با مبارزت دست او بگیرد بال


ز کان کوه و ز موج بحور بیهده گشت


سخا برابر دست شه کریم خصال


گر آن عطا که پراکنده داد جمع شود


ز حدّ دریا بیش آید و ز وزن جبال


نه آب بحر ز ابر سخای او قطره است


نه سنگ کوه به وزن عطای او مثقال


چو عقل خاطر او را هزار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #37
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام


بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام


یمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز


امین ملت و ملت بدو گرفته نظام


سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر


جهان علوی و سفلی بدو گرفته قوام


اگر نبودی از بهر ملک او نبدی


نه چرخ را حرکات و نه خاک را آرام


ز پای مرکب توفیر برگرفت شکیل


به ملک توسن بی بند برنهاد لگام


ز لفظ مدحت او طعم نوش گیرد نظم


ز ذکر دشمن او طعم زهر گیرد کام


به جاه بی اثر او کسی نیابد راه


ز بخت جز بدر او کسی نیابد کام


کسی که کینه ی او را به دل بیندیشد


ز موی خویش نهد دام مرگ بر اندام


نگاه کردن شادی به من به رحمت بود


کنون به رحم ز من سوی او شود پیغام


همیشه سعیش مشکور باد و فالش نیک


که کار من بنوا کرد و عیش من پدرام


به نام خدمت میمون او گرفتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #38
آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرم


از بهر چه چیز است بدان بوی و بدان خم


هر چند همی بالد خمش نشود راست


هر چند همی شوید بویش نشود کم


انگیخته از هم همه و آمیخته با هم


آویخته اندر هم و توده شده بر هم


آن کس که یمین است و امین دولت و دین را


زیبا ملک غازی شاهنشه عالم


تا درگه او یابی مگذر به در کس


زیرا که حرام است تیمم به لب یم


بیش از ملکان فضلش و عصرش پس از ایشان


از عصر موخر شد و از فضل مقدم


دشمن که سخن گوید از آن تیغ جهانسوز


گردد به زمان اندر هر دو لبش اثلم


از رسم جوانمردی وز فخر مدیحش


گوینده و بیننده شود اکمه و ابکم


ای مایه ی هر نیکی و اندازه ی شادی


نیکی به تو نیکو شد و شادی به تو خرم


از دانش و رسمت خرد اندازه گرفتست


زین روی خردمند عزیزست و مکرم


گردنده فلک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #39
نوروز بزرگ آمد و آرایش عالم


میراث به نزدیک ملوک عجم از جم


بر دولت شاه ملکان فرخ و فیروز


آن قبله ی فخر و شرف گوهر آدم


سالار خراسان ملک عالم عادل


از جمله ی شاهان به همه فخر مقدم


گردون بر او جز که به خدمت نکند کار


دولت بر او جز که به طاعت نزند دم


آنجا که خورد باده ز شادی بچکد زر


و آنجا که زند تیر ز آهن بزهد دم


چون تیر گشاده کند از چرخ بهیجا


از هیبت او چرخ گشاده شود از هم


پر لشکر شادی شود آفاق دمادم


هر جا که دمادم کند او رطل دمادم


آنجا که بود جودش هرگز نبود فقر


و آنجا که بود نامش هرگز نبود غم


گر زهر خورد چاکر او گردد چون نوش


ور نوش خورد حاسد او گردد چون سم


در بزم به بخشش بکشد آتش ادبار


در رزم به نیزه بکند دیده ی ضیغم


از حاتم و رستم نکنم یاد که او را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
14,979
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #40
گفتم نشان ده از دهن تنگ دلستان


گفتا ز نیست نیست نشان اندرین جهان


گفتم که ساعتی به بر من فرونشین


گفتا که باد سرد زمانی فرونشان


گفتم که باد سرد زیان داردت همی


گفتا ز باد سرد بود لاله را زیان


گفتم که گلستانت همه ساله پر گل است


گفتا که گل غریب نباشد به گلستان


گفتم ز بوستان تو یک دسته گل چنم


گفتا که گل مرا نتوان چد ز بوستان


گفتم ز گلستان تو ای ترک خوی چکد


گفتا ز گل گلاب چکیده است بی گمان


گفتم گلابدان شد چشمم ز تف جوش


گفتا ز تف آتش جوشد گلابدان


گفتم که زعفران شد رویم ز آب چشم


گفتا از آب زرد شود رنگ زعفران


گفتم که مشک و بان شد از جعد و زلف تو


گفتا ببوی و رنگ عزیزست مشک و بان


گفتم که هر زمان تو پدیدار نیستی


گفتا ستاره نیست پدیدار هر زمان


گفتن چرا تو دیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا