شاعر‌پارسی اشعار عنصری

  • نویسنده موضوع -Sinere
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 73
  • بازدیدها 1,331
  • کاربران تگ شده هیچ

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
بدان گردیست آن سیمین زنخدان


بدان خمیدگی زلفین جانان


یکی گویی که از کافور گوییست


یک گویی که هست از مشک چوگان


چه چیز است آن خط مشکین و آن لب


که دارد رنگ راح و بوی ریحان


یکی مانند مشک اندوده لاله است


یکی مانند زهر آلوده پیکان


شکنج زلف و چشم او رباید


دل از دست خردمندان بدستان


یکی دعوی کند مر جادویی را


یکی بنماید اندر وقت برهان


عزیز از من به نزد من دو چیز است


روان است و زبان آفرین خوان


یکی در طاعت یزدان عزیز است


یکی در آفرین و مدح سلطان


یمین دولت آمد در دو گردش


امین ملت آمد در دو دوران


یکی در گشت ملک و گشت دولت


یکی در دور دین و دور ایمان


دو طوفان تیغ او بارید از آتش


یکی در هند و دیگر در خراسان


یکی بر تخمه ی چیپال و داود


یکی بر ایلک و خیل قدر خان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
قویست دین محمد به آیت فرقان


چنان که حجت سلطان به رایت سلطان


یمین دولت و پیراسته بتیغش ملک


امین ملت و آراسته بدو ایمان


ز خیر هرچه رسول خدای را خبر است


همی نماید از سایه ی خدای عیان


رسول گفت که بیغوله های روی زمین


مرا همه بنمودند از کران به کران


وزین سپس برسد دست و تیغ محمودی


به هر کجا بنمودند ازو مرا یکسان


همی درست شود آنکه مصطفی فرمود


کنون به حکم خدای از خدایگان جهان


عجب مدار تو زو این صفت که دولت او


خدای را غرض است و رسول را برهان


همیشه از قبل آفرین خدمت او


خرد گشاده زبان است و کلک بسته میان


به یک سفر ملکان را نبود جز یک فتح


وگر ببود ازو سود بود و بود زیان


سفر یکی است خداوند را و پنجه فتح


کزو نکرد یکی اردشیر و نوشروان


دزی گشاده که وهم اندرو بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
همی روم به مراد و همی زیم به امان


به جاه و دولت و نام خدایگان جهان


سر ملوک جهان میر نصر ناصر دین


سپاهدار خراسان برادر سلطان


کمینه عرضی از جاه او فزون ز فلک


کهینه جزوی از قدر او مه از کیوان


کسی که جز به تواضع بدو نگاه کند


برآید از لب چشمش به جای مژه سنان


چو دید دشمن کاو تیر در کمان پیوست


برون جهد ز قفا دیده هاش چون پیکان


ز بهر آنکه ز نی شاه را قلم باید


نرست هیچ نی از خاک تا نبست میان


سخاش را وطن اندر سیاهی قلم است


چنانکه در ظلماتست چشمه ی حیوان


به جای علمش جهل است علم افلاطون


به جای عدلش ظلم است عدل نوشروان


به دیده بوسد پیروزی آن رکاب بلند


به روی ساید بخت آن خجسته شادروان


ز باد طبعش و از کوه حلمش این عجب است


که او به باد سبک برگرفت کوه گران


فضایلش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #44
گل نوشکفته است و سرو روان


برآمیخته مهر او با روان


خرد چهره ی او نگارد به دل


که دل مهر او باز بندد به جان


اگر بنگری سوی رخسار او


بروید به چشم اندرت ارغوان


به من گر به انگشت اشارت کنی


ز ناخنت بیرون دمد زعفران


به از شکرش لفظ شکرشکن


به از عنبرش زلف عنبر فشان


اگر نام پیچیده زلفش بری


پر از مشک یابی تو کام و دهان


وگر وصف گویی ز شیرین لبش


روان گرددت انگبین بر زبان


وگر نیست خواهی که هستی شود


ببینش چو بندد کمر بر میان


نگارست گویی میان سپاه


نگاری چو آراسته بوستان


چه سود از نگار سپاهی تو را


سخن را به مدح سپهبد رسان


خداوند علم و خداوند عدل


خداوند ایمان و یمن و امان


ملک نصر بن ناصر الدین کزو


قوی گشت فرهنگ و دولت جوان


طبایع ز حزمش بود بی خلل


زمانه به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #45
چون تن به جان و به دانش دل و به عقل روان


فروخته است زمانه به دولت سلطان


یمین دولت و مر ملک را دلیل به یمن


امین ملکت و مر خلق را ز رنج امان


ز جان به فکرت محکم برون کنند ثناش


ز کوه زر به آهن برون کند کهکان


لقاش جانی کاندر خیال او خرد است


سخاش ابری کاندر سرشک او طوفان


سپهر گفت ز من کوشش و ازو جنبش


زمانه گفت ز من طاعت و ازو فرمان


مدیح او به قیاس آفتاب رخشان است


به نور صفوت او خلق معترف یکسان


ایا کسی که ندانی وجود را ز عدم


در وجود و عدم جود و کین خسرو دان


مگر حرارت صفر است حمله بردن او


کزو مخالف را نازده زند یرقان


از آنکه آهن و سودا به طبع هر دو یکیست


ز بیم تیغش گیرد عدوش را خفقان


مدان فرود خدایی به از نبوّت و ملک


برادرند غذا یافته ز یک پستان


خدای طاعت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #46
به فال نیک و به فرخنده روزگار جهان


بسان دولت شاه جهان شده است جوان


اگر ز گوهر ناسفته ابر شد چو صدف


چرا شد از گل ناکشته دشت چون بستان


فکند شادروانی به دشت باد صبا


که تار و پودش هست از زبرجد و مرجان


چو مجلس ملک الشرق از نثار ملوک


به جعفری و به عدلی نهفته شادروان


کنار پر گل از آن کرد گل که ابر سیاه


فرو گذشت بدو پر گلاب کرده دهان


درخت را حسد آمد همی ز شاعر شاه


که شعر خواند بر شاه و بیندش به عیان


زبان و چشم برآرد همی کنون ز حسد


شکوفه هاش همه چشم و برگ هاش زبان


دخان ز آتش جستی همیشه تا بوده است


کنون چه بود که آتش همی جهد ز دخان


چنان جهد که تو گویی همی درست آمد


ز گرد لشکر جرار حمله ی سلطان


یمین دولت عالی امین ملت حق


نظام دولت تازی و ملت یزدان


به روزگار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #47
توانگری و بزرگی و کام دل به جهان


نکرد حاصل کس جز به خدمت سلطان


یمین دولت کایام ازو شود میمون


امین ملت کایمان ازو شود تابان


همه عنایت یزدان به جمله بهره ی اوست


چه بهره باشد بیش از عنایت یزدان


اگر به قول فقیهان و اهل علم روی


گزیدش ایزد و با او به فضل کرد احسان


بخواست ایزد کاو خسرو جهان باشد


از آنچه ایزد خواهد گریختن نتوان


قضای حتم است این ملک و پادشاهی او


روا نباشد کاندر قضا بود نقصان


بدان کسی که بود نیکخواه او ایزد


اگر کسی بد خواهد زند در خذلان


بدان که هر چه خدای جهان پسندیده است


اگر کسی نپسندد ازو بود کفران


وگر حدیث به قول منجمان رانی


به حکم اختر و ایام و طالع و دوران


به صد دلیل عیان است پادشاهی او


که کدخدای جهان است و پادشاه قران


به سرّ علم نجوم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #48
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان


بی روان تن پیکری پاکیزه چون در تن روان


ار بجنبانیش آب است ار بلرزانی درخش


ار بیندازیش تیر است ار بخمّانی کمان


از خرد آگاه نه و در مغز باشد چون خرد


از گمان آگاه نه و در دل رود همچون گمان


آینه دیدی بر او گسترده مروارید خرد


ریزه ی الماس دیدی بافته بر پرنیان


بوستان دیدار و آتش کار و نشناسد خرد


کآتش افروخته است آن یا شکفته بوستان


آب داده بوستان سبز چون مینا به رنگ


زخم او همرنگ آتش بشکفاند ارغوان


در پرند او چشمه ی سیماب دارد بی کنار


و اندر آهن گنج مروارید دارد بیکران


هیچ کس دیده است مر سیماب را چشمه ی پرند


هیچکس دیده است مروارید را پولاد کان


از گل تیره است و شاخ رزم را روشن گل است


گلستان رزمگه گردد ازو چون گلستان


تا به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #49
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن


بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن


چو جعد سلسله کردی ز بهر بستن من


روا بود به زنخ بر مرا تو چاه مکن


بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز


شب سیاه بر آن روز دلفروز متن


نظارگان تو از دو لب و خط تو همی


برند قند به خروار و مشک سوده به من


تو مشک زلفی لیکن تو را ز گل نافه است


تو سرو قدی لیکن تو را جمال چمن


شکنج روی تو ای ماهروی برزگر است


ز مشک بر گل سوری همی نهد خرمن


چه برزگر که خرد را مشعبد است چنان


که جاودان جهان زو برند حیلت و فن


گهی ز سنبل نورسته پرده ای دارد


گهی بر آتش رخشنده برکشد دامن


تو را که ماه زمینی بس از من اینکه کنم


تخلص از غزل تو به مدح شاه زمن


امیر عادل عالم سپهبد مشرق


قوام دولت احرار سید ذوالمن


کلید گنج هنر میر نصر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

-Sinere

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
344
پسندها
15,015
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #50
خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن


امام عصر خداوند خسرو ذوالمن


یمین دولت و دولت بدو قوی ز شرف


امین ملت و ملت بدو تهی ز فتن


به طبع رغبت نیکی کند چنان که همی


به طبع او نبرد دیو جز به نیکی ظن


دراز دست بدان شد چنین که کوته کرد


ز طبع خویش بپرهیز دست اهریمن


اگر به هند و خراسان بزرگ نام شده است


نه زان کم است بزرگیش در حجاز و یمن


میان همتش اندر فلک نهفته شدست


چنان کجا تنش اندر میان پیراهن


چو جنگ خواهد کردن چنان شود گویی


که پوست برتن او هست غیبه ی جوشن


عدو نیارد بردنش نام گر ببرد


شود رگش به زبان بر خلیده چون سوزن


جهان گشایا شاها مها خداوندا


تویی که حجت را زیر لفظ توست وطن


به رزم کردن دشمن حسام تو گویی


دو دست داودستی و دشمنان آهن


به تو زیند همه بندگان که در گیتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -Sinere

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا