دنباله دار وقتی بچه بودی.....

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع N.N♡
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 71
  • بازدیدها بازدیدها 3,378
  • کاربران تگ شده هیچ

°•°•Pajhwok•°•°

رو به پیشرفت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
4/12/21
ارسالی‌ها
177
پسندها
968
امتیازها
6,713
مدال‌ها
9
  • #61
کلا ما هر جا میریم یا خود من باید گم بشم یا باعث گم شدن یه چیز دیگه باشم/:
از همون بچگی کلا شوت بودم... چند سال پیش رفتیم مهمونی موقع پیاده شدن از ماشین شیشه سمتم کامل نداده بودم بالا و شب وقتی برگشتیم کیف مامانمو گوشی و خریداری که کرده بودیم رو برده بدن ) : تازه سونوگرافی مامانمم توش بود....
 
امضا : °•°•Pajhwok•°•°

Dark night

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
تاریخ ثبت‌نام
13/9/21
ارسالی‌ها
2,737
پسندها
19,004
امتیازها
48,373
مدال‌ها
28
  • #62
☆حلقه عقد عموم رو گم کردم/= کلا یه سال بود ازدواج کرده بود
☆همش موهام رو از ته میزدم
☆سیم دسته سگا برادرم رو نداد بازی کنم منم خیلی شیک با قیچی بریدمش
☆رفتیم پاساژ آخرش پاساژ یه جایی برای بازی بیلیارد داشت خانوادم رفتن تو مغازه یکی از فامیلا منم کنجکاو شدم ببینم چیکار میکنن رفتم پیششون اونجا.
موقع رفتن که شد دور از چشم اونایی که اونجا بازی میکنن یه توپش رو کش رفتم/= وقتی هم رفتیم خونه هواسم نبود سنگینه انداختمش رو میز تلوزیون شیشه‌ای بود کلا شکست! منم برای اینکه نفهمن چی شد توپه رو انداختم تو چاه/=
☆ لیوان رو شکوندم برای اینکه کسی نفهمه تیکه‌هاش رو انداختم پشت دیوار اون ریزاشم فرستادم زیر کابینتا/= آخرش یکی از اون خرده شیشه‌ها رفت تو پام
☆ تلفن عموم خیلی باحال بود تازه‌ اومده بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Dark night

Rªmin

رفیق جدید انجمن
سطح
12
 
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
64
پسندها
6,862
امتیازها
21,413
مدال‌ها
11
سن
22
  • #63
تمام کارام دست گل بود ماشاالله
یبار با پسر عموم فوتبال بازی میکردیم زدم تابلو فرش رو شیشه ای ک توش بود رو شکستم...
 

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,992
پسندها
6,374
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #64
وقتی جمع میشدیم خونه مادربزگم
هرکی هرچی پول از خونش آورده بود(حالا از کجا خدا میدونه)
با بروبچ زنگ میزدیم غذا سفارش میدادیم
بعد دور از چشم بزرگترا میخوردیم
چقدر کیف میداد:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : بَهآرنارنج

Kuhiyar*

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
تاریخ ثبت‌نام
23/5/21
ارسالی‌ها
2,158
پسندها
11,784
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • #65
رو دیوار های خونه با مداد نقاشی کشیده بودم
بابا ، مامان داداشم و خودم رو کشیده بودم.تفاوتش این بود همگی رو عین هم کشیده بود منتها مثلا بابا بزرگ بود بابا رو بزرگ کشیدده بودم.
(نمیدونم چرا کشیدن نقاشی یا نوشتن رو دیوارها اونقدری حال میداد):/
 
امضا : Kuhiyar*

Kuhiyar*

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
تاریخ ثبت‌نام
23/5/21
ارسالی‌ها
2,158
پسندها
11,784
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • #66
بیشتر از ده بار با برس مو داداشمو زدم و برس شکست..
یه بار هم تازه یه برس جدید گرفته بود مامان برام ، داداشم کرم ریخت منم گرفتم بزنمش برسِ خورد به دیوار:/ و مثل همیشه شکست:/
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuhiyar*

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
تاریخ ثبت‌نام
24/11/21
ارسالی‌ها
10,362
پسندها
25,691
امتیازها
83,373
مدال‌ها
54
  • مدیر
  • #67
زیادن. رمانی میشن بگم. کلا زیر پوستی کار می کردم هیچ کی نمیفهمید.
 
امضا : حصار آبی
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Madhklf

•|SERAPH|•

کاربر انجمن
سطح
10
 
تاریخ ثبت‌نام
15/5/21
ارسالی‌ها
363
پسندها
1,089
امتیازها
7,113
مدال‌ها
11
  • #68
بابامو تو خواب ارایش کردم البته ارایش ک نه خط خطی تا ۲۴ساعتم پاک نمیشدش
 
امضا : •|SERAPH|•
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Madhklf

رُخ

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,042
پسندها
22,895
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
  • #69
اردکم رو تو آب خفه کردم:/
البته من یادم نمیاد اینا میگن، جز این یادم نیس
 
امضا : رُخ
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Madhklf

Madhklf

کاربر انجمن
سطح
12
 
تاریخ ثبت‌نام
9/6/20
ارسالی‌ها
427
پسندها
5,546
امتیازها
21,773
مدال‌ها
13
  • #70
خانواده ام میگن من بچه که بودم خیلی فوضول بودم! حالا نمی دونم راست میگن یا نه. اما خب هرکی هم منو می بینه میگه وای وای وای تو! اصلا نمی نشستی
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا