دنباله دار وقتی بچه بودی.....

  • نویسنده موضوع N.N♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 71
  • بازدیدها 2,863
  • کاربران تگ شده هیچ

.Asal.r

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/10/18
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,589
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
20
 
  • #51
خرابکاری زیاد داشتیم :108:
یبار تو حیاط مادر بزرگم خدابیامرز آتیش کوچولو کردیم. کسی هواسش نبود یه کیسه بزرگ خاک اره یواشکی ریخیتم تو آتیش گر گرف. دیوار ک سوخت هیچ. سیمای برق هم به چوخ رف
یادش بخیر چقد کتک خوردیم.. :108::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : .Asal.r

mobinaa.m

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
27/11/21
ارسالی‌ها
29
پسندها
563
امتیازها
3,603
مدال‌ها
5
سطح
7
 
  • #52
جونم براتون بگه که.... کلا دست گل به اب زیاد دادم...یادم نی:458197-2957073dbb04d8c502894c2c04b6bf9e::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : mobinaa.m

آبی پَرَست؛

نقاش انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
34,074
امتیازها
64,873
مدال‌ها
43
سطح
36
 
  • #53
سلام
من سال دوم ابتدایی میخوندم نماینده کلاس بودم همیشه هر دو نفری که نماینده میشدن مدتش ۲ هفته بود
آقا منو یکی از دوستام غزل نمیانده شدیم یه هفته نگذشته دو نفر از همکلاسی ها گفتن ما نماینده ایم گفتیم کی گفته؟
میگفتن خانم
بعد زمستون بود دیگه کلاس سرد بود دقیقا یادم نیست سر چی دعوا شد ماپنجره رو کشیدیم اونا از اون ور کشیدن که یهو شیشه پنجره افتادو شکست
بعدش ناظم و معلم بیا و گفتن هر کی ۱۰ تومن پول بیاره واس تعمیر شیشه
خدایی کلی استرس کشیدم تا به خانوادم بگم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:خودم یادش میوفتم خندم میگیره
 
امضا : آبی پَرَست؛

Mahsa.moh76

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
6/12/21
ارسالی‌ها
0
پسندها
82
امتیازها
83
سطح
0
 
  • #54
با داداشم همش دعوا داشتیم
 

ساپورا

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
29/10/21
ارسالی‌ها
245
پسندها
1,336
امتیازها
10,133
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #55
فقط از دیوار میرفتم بالا
 
امضا : ساپورا

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,118
پسندها
23,612
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • #56
سلام صد درود به بینندگان :219:
اممم...نه کاربران انجمن یک رمان:402:
ماشاالله اسم نیست خودش یک جمله اس:straight-face:

*خب چالش اینه وقتی بچه بودی چه دسته گلی به آب دادی؟

من خودم زدم تمام تمام استکان نلبکی ها رو شکوندم :610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
با دوستم رفتیم تلوزیون رو برداشتیم جابه جا کنیم، بد گذاشتیم یهو افتاد شکست، ال سی دی هم بودش:\
 
امضا : AROOS MORDE

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #57

~Matina~

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/11/21
ارسالی‌ها
291
پسندها
3,519
امتیازها
21,263
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #58
مامان من میگه بچه بودی خوب بودی،هر چی بزرگ تر میشی خرتر میشی=|
 
امضا : ~Matina~

Romina.6813

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/9/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
369
امتیازها
1,963
مدال‌ها
4
سطح
4
 
  • #59
سلام صد درود به بینندگان :219:
اممم...نه کاربران انجمن یک رمان:402:
ماشاالله اسم نیست خودش یک جمله اس:straight-face:

*خب چالش اینه وقتی بچه بودی چه دسته گلی به آب دادی؟

من خودم زدم تمام تمام استکان نلبکی ها رو شکوندم :610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
مامانم یه ظرفی داشت انقد دوستش داشت منم رفتم یه عالمه زعفرون و نون خشک و اب تو این ظرفه قاطی کردم خدا رحمم کرد مامانبزرگم خونه ما بود وقتی فهمید وگرنه الان تو دارالرحمه بودم:408::610181-064beec23c2ab9fae36b67a1ed4b4f68:
 

°•°•Pajhwok•°•°

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
4/12/21
ارسالی‌ها
177
پسندها
968
امتیازها
6,713
مدال‌ها
9
سطح
9
 
  • #60
من بیشتر از اینکه دسته گل به آب بدم خنگ میزدم /:... کوچیک که بودم یه بار رفتیم مهمونی ، هنوز فصل پرتقال و نارنگی و... نشده بود. یکی از میوه ها پرتقال بود منم داد زدم به مامانم گفتم: این نارنجیا چین دیگه؟
واقعا نمیدونم چرا گفتم/: حالا خوبه هر روزم پرتقالم میخوردم:458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
 
امضا : °•°•Pajhwok•°•°

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا