متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار وقتی بچه بودی.....

  • نویسنده موضوع N.N♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 71
  • بازدیدها 1,987
  • کاربران تگ شده هیچ

.Asal.r

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,590
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #51
خرابکاری زیاد داشتیم :108:
یبار تو حیاط مادر بزرگم خدابیامرز آتیش کوچولو کردیم. کسی هواسش نبود یه کیسه بزرگ خاک اره یواشکی ریخیتم تو آتیش گر گرف. دیوار ک سوخت هیچ. سیمای برق هم به چوخ رف
یادش بخیر چقد کتک خوردیم.. :108::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : .Asal.r

mobinaa.m

نو ورود
سطح
7
 
ارسالی‌ها
29
پسندها
563
امتیازها
3,603
مدال‌ها
5
  • #52
جونم براتون بگه که.... کلا دست گل به اب زیاد دادم...یادم نی:458197-2957073dbb04d8c502894c2c04b6bf9e::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : mobinaa.m

آبی پَرَست؛

هنرمند انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,475
پسندها
34,121
امتیازها
64,873
مدال‌ها
43
  • #53
سلام
من سال دوم ابتدایی میخوندم نماینده کلاس بودم همیشه هر دو نفری که نماینده میشدن مدتش ۲ هفته بود
آقا منو یکی از دوستام غزل نمیانده شدیم یه هفته نگذشته دو نفر از همکلاسی ها گفتن ما نماینده ایم گفتیم کی گفته؟
میگفتن خانم
بعد زمستون بود دیگه کلاس سرد بود دقیقا یادم نیست سر چی دعوا شد ماپنجره رو کشیدیم اونا از اون ور کشیدن که یهو شیشه پنجره افتادو شکست
بعدش ناظم و معلم بیا و گفتن هر کی ۱۰ تومن پول بیاره واس تعمیر شیشه
خدایی کلی استرس کشیدم تا به خانوادم بگم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:خودم یادش میوفتم خندم میگیره
 
امضا : آبی پَرَست؛

Mahsa.moh76

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
0
پسندها
85
امتیازها
83
  • #54
با داداشم همش دعوا داشتیم
 

ساپورا

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
262
پسندها
1,462
امتیازها
10,133
مدال‌ها
10
  • #55
فقط از دیوار میرفتم بالا
 
امضا : ساپورا

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,923
پسندها
22,908
امتیازها
44,573
مدال‌ها
24
سن
21
  • #56
سلام صد درود به بینندگان :219:
اممم...نه کاربران انجمن یک رمان:402:
ماشاالله اسم نیست خودش یک جمله اس:straight-face:

*خب چالش اینه وقتی بچه بودی چه دسته گلی به آب دادی؟

من خودم زدم تمام تمام استکان نلبکی ها رو شکوندم :610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
با دوستم رفتیم تلوزیون رو برداشتیم جابه جا کنیم، بد گذاشتیم یهو افتاد شکست، ال سی دی هم بودش:\
 
امضا : AROHI

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,334
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • #57
بچه بودم
یادم نمیاد
یادم اومد میگم
 

~Matina~

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
325
پسندها
4,713
امتیازها
21,263
مدال‌ها
12
  • #58
مامان من میگه بچه بودی خوب بودی،هر چی بزرگ تر میشی خرتر میشی=|
 
امضا : ~Matina~

Romina.6813

رو به پیشرفت
سطح
4
 
ارسالی‌ها
69
پسندها
371
امتیازها
1,963
مدال‌ها
4
  • #59
سلام صد درود به بینندگان :219:
اممم...نه کاربران انجمن یک رمان:402:
ماشاالله اسم نیست خودش یک جمله اس:straight-face:

*خب چالش اینه وقتی بچه بودی چه دسته گلی به آب دادی؟

من خودم زدم تمام تمام استکان نلبکی ها رو شکوندم :610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
مامانم یه ظرفی داشت انقد دوستش داشت منم رفتم یه عالمه زعفرون و نون خشک و اب تو این ظرفه قاطی کردم خدا رحمم کرد مامانبزرگم خونه ما بود وقتی فهمید وگرنه الان تو دارالرحمه بودم:408::610181-064beec23c2ab9fae36b67a1ed4b4f68:
 

°•°•Pajhwok•°•°

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
178
پسندها
969
امتیازها
6,713
مدال‌ها
9
  • #60
من بیشتر از اینکه دسته گل به آب بدم خنگ میزدم /:... کوچیک که بودم یه بار رفتیم مهمونی ، هنوز فصل پرتقال و نارنگی و... نشده بود. یکی از میوه ها پرتقال بود منم داد زدم به مامانم گفتم: این نارنجیا چین دیگه؟
واقعا نمیدونم چرا گفتم/: حالا خوبه هر روزم پرتقالم میخوردم:458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
 
امضا : °•°•Pajhwok•°•°

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا