هیولای عجیبی بود مرگ وحشتی در دور دست
دایهام میگفت:
یا از دیوار شکسته میآید
یا از پارگی لباس نفوذ میکند
یا…
چهره نداشت
رد پا نداشت
بار اول که جنازه دیدم
احساسش کردم
مثل اینکه از دور دستِ جنگل
حضور ارّهبرقی را از نعرههایش احساس کنی
و بلرزی
رفته رفته نزدیکتر شد
آن روزها قوی بود
حریف قصاب محله!
اما هرچه نزدیکتر، کوچکتر شد
آنقدری که نامش در اخبار ظهور رادیو آمد
بمب اول که افتاد
دیوار شکسته و لباس پاره فراوان شد
مرگ از پا افتاد
…
دلم به حالش سوخت
مرگ، بازیچهی کودکانِ محله
بر زمین میخزید
با سر شکسته و تن کبود
خودش را از زیر پای جمعیت بیرون میکشید
به خانه آوردم و تیمارش کردم
دایه روحت شاد
حالا من نشستهام
توهمات کودکیام را مینویسم
و مرگ،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خواهم مُرد
با شکوه
به عظمت نبودن تو،
خواهم مُرد
بیصدا، سرد
به مرگ ابری تمام باریده،
خواهم مرد
آنطور که ساعت کوکی
در خانهای سرد و متروکه
خواهم مُرد
و برای فرزندی که ندارم
تنهایی را به ارث خواهم گذاشت…
من پیامبر دوست داشتنم
و به سادگی خواهم مرد
مبارزهای درکار نیست
برای چیزهای احمقانه نخواهم جنگید
زنده ماندن
ثروت
مشهور شدن...
به راحتی سلام کردن
به سادگی دوستت دارمی خواهم مرد
ودیگر کسی تو را اینگونه دوست نخواهد داشت!
برای همه ما پدربزرگهای ما یک تفنگ زنگ زده بود
با یک نوار فشنگ مشقی
آن هم در عکاسخانه ی شهر
شمایل مشقی پدربزرگها را به دیوار خانه
میخ کردیم
ما برای حفظ تصاویر مضحک اجدادمان
دیوار را به رسمیت شناختیم!
میتوانی لبخندی بزنی و درست وسط ابروهای من ماشه را بکشی!
یا ... سکوتی باشی
که از دهان من آتش میگیرد
روایتی از پیلهای که تن به پروانگی نمیدهد
تا حماسهی شمع، خودسوزی ابلهانهای بیش نباشد
میتوانی هرگز نبوده باشی
که هرگز ندیده باشمت
تا غزلهای عاشقی ناگفته بمانند
که هرگز
غزلی عاشقانه نشده باشی
تا سهم من از این همه روایت
دشنهی پدر در پهلو
یا تیر سرنوشت در پاشنهام باشد
میتوانی نباشی
تا هر کلمهای تراژدیِ خاموشی باشد بر کتیبهای
هیچ کاری برای ماندگار شدن نکردهام همیشه پشت به آفتاب
روی برف راه رفتهام
واژهها به آخر خط رسیدهاند
و من
با این که هرگز به ستون هیچ روزنامهای
تکیه ندادهام
باز هم نتوانستم زبان پر رنگی بسازم
تا به آن زبان بنویسم
وقتی تو نیستی
حوض کوچک خانه، سراب بزرگی است
تا بنویسم
در این ثانیه ها که معکوس میشمارند
میتوان نمرد اما نمیتوان زندگی کرد.