شاعر‌پارسی اشعار علیرضا براهنی

  • نویسنده موضوع "Taraneh"
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 644
  • کاربران تگ شده هیچ

"Taraneh"

مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
25/3/21
ارسالی‌ها
1,697
پسندها
13,119
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
زمان آن رسیده است
که دوست داشتن
صدای نغز ِ عاشقانه‌ای شود،
که از گلوی گرمِ تو طلوع می‌کند

بیا کنارِ پنجره... .
 

"Taraneh"

مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
25/3/21
ارسالی‌ها
1,697
پسندها
13,119
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
...ای متناقض ابدی!

که سادگی روحت به پیچیدگی همه‌ی عقایدت می‌چربید،
ای اسماعیل!
ای خ**یا*نت شده!
ای بی حافظه شده پس از نوبت‌ها شوک برقی!
ای ناشتای عشق!
ای آشنای من در باغ‌های بنفش جنون و بوسه!

مرده باد شاعری که راز سنگر و ستاره را نداند!
زنده باشی تو که این راز را می‌دانستی!
و از ورای سینه‌ای سفید که بر آن خیل حوریان خفته بودند
چشم‌های مورب آهوان باکره را شیر می‌دادی.

ای نهان گشته از چشم منِ بی‌یار!
ای تنها مردی که جنونِ «اوفیلیا»ی «هملت» را داشتی!
ای غرقه در مرداب‌های ساکت، در برگ‌های پائیز، در شبه جزایر متروک
در بهمن‌های فروریخته، در دریاچه‌های نمک، در تپه‌های طاسیده
در آشیانه‌های پرنده، در آسمان‌های بی‌ستاره،
در خورشیدهای بی مدار، در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

"Taraneh"

مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
25/3/21
ارسالی‌ها
1,697
پسندها
13,119
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
یک لحظه پس از شکفتن ابریشم

از ظهر شباب دست او می آیم

با این تب استوایی ام مالامال

از سایه ی گیسوان با آسایش

یک لحظه پس از سپیده های سوسن

از مهر گیاه آفتاب اندامش

از سلطنت بلند انگشتانش

از صبح کلام صادقش می آیم

یک لحظه پس از طلیعه های تبدار

از شهرت راه رفتنش

از چلچله پله های گامش می آیم

یک لحظه پس از بسیج انگشتانش

یک لحظه پس از نشستنش

یک لحظه پس از نسیم لبهایش

یک لحظه پس از صمیم قلبش می آیم

می آیم و باز هم می گویم:

ای سایه ی شعله در سر شیفتگان

ای تاب خورنده در گل، از هاله ای از گل ها،

تا گزمه بزخم چشم

از سایه ظلم ننگرد در تو

مهتابی چهره را قورق کن در شب

با لشکر بلبلان بی سر گشته

زیرا

مسامحی گزمکان در این خطه
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا