- ارسالیها
- 3,499
- پسندها
- 65,248
- امتیازها
- 74,373
- مدالها
- 31
- نویسنده موضوع
- #11
با اخم نگاهم میکند و حاجی نیز در دهان لفظ میآید! زن کشوی آهنی را بیرون میکشد و پس مدت نسبتاً زیادی گشتن، پوشهای سبز_سفید بیرون کشیده و همانطور که لبان آلوده به رژش را تر میکرد گفت:
- بفرمائید. بعد از انجام آزمایشات عدم بارداری و اعتیاد مجدد مراجعه کنید.
حسین سر تکان میدهد و همانطور که موهای مجعد اما کوتاهش را مرتب میکرد با صدایی بشاش میگوید:
- چَــشم! وقت بخیر.
به گند بازیهایش نگاه نکرده و همان پلههای کم قطر و کوچک را دوتا یکی میگذرانم. چقدر همسفر آیندهی انتخابی من در گذشته اشتباه بوده و افسوس و صد افسوس!
کنار جدول سفید و آبی پیاده رو میایستم و به انتظار آنها میمانم. امروز پایان خواهد یافت این مرگ زیستی! نمیدانستم خوشحال باشم از رها شدن یا غمگین از به...
- بفرمائید. بعد از انجام آزمایشات عدم بارداری و اعتیاد مجدد مراجعه کنید.
حسین سر تکان میدهد و همانطور که موهای مجعد اما کوتاهش را مرتب میکرد با صدایی بشاش میگوید:
- چَــشم! وقت بخیر.
به گند بازیهایش نگاه نکرده و همان پلههای کم قطر و کوچک را دوتا یکی میگذرانم. چقدر همسفر آیندهی انتخابی من در گذشته اشتباه بوده و افسوس و صد افسوس!
کنار جدول سفید و آبی پیاده رو میایستم و به انتظار آنها میمانم. امروز پایان خواهد یافت این مرگ زیستی! نمیدانستم خوشحال باشم از رها شدن یا غمگین از به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.