متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار نهر نیلگون نوم | Melina کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع mel mel
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 891
  • کاربران تگ شده هیچ

از دلنوشته خوشت اومد؟

  • آره=]

    رای 4 100.0%
  • نوچ=[

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    4
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #11
سوختم اما جز ذکر خدا لب نزدم
راز و نیاز را در جهنم نیز قطع نکردم
نماز میان خنده و تمسخر را برگزیدم
تا اینکه با آن‌ها هم‌سفر بشوم!
 

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #12
داستان عجیبی دارد این ذکرها
کس نداند از راز مودت الله!
همانی که مرا از جهنم خونین رهاند،
لالایی ودادانگیز را در کتاب قرآن خواند.
درست است که جهنم آوار شد بر سرم
اما امیدم نرفت هرگز میان آتش نیز ز قلبم!​
 
آخرین ویرایش

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #13
بسته بود درها به رویم،
همچو یوسف گم‌گشته اسیر بودم؛
ولیکن به سوی درهای مرده دویدم
و در این میان دریچه‌ای کوچک به رویم باز گشت
تا که مرا با خود از دنیای موت‌برانگیر دوزخ نجات بدهد.​
 
آخرین ویرایش

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #14
خود را در بهشتی بی‌کران یافتم،
اما نه آن‌گونه که خیال داشتم.
در این بهشت چیزهایی را یافتم،
که تنها در رویاها و هدف‌هایم می‌پنداشتم.​
 
آخرین ویرایش

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #15
بویی به مشامم خورد
بویی از یاسِ مادرانه‌ها
بویی ز یاد عشق‌ها
بوی مادرم آمد
خوشحال به سوی بوی جهیدم
که کسی دیگر را دیدم
زبانم بند آمد و
یکهو از خواب پریدم!​
 

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #16
میان مسرت گریستم
اگر بگویی چه کسی را دیدم؟!
مادرم آمده بود به استقبالم
مادری که نامش را فاطمه‌زهرا(س) می‌نامند.​
 

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #17
هق‌هقم اوج می‌گیرد و
نجوایم سکوت می‌شکند.
قلبم پریشان است و
عقلم بی‌خرد!‌
 

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #18
توان فکر کردن از من ربوده شد،
بی‌جان از هوش رفتم اما چیزی نشد.
دلم پرپر می‌زد از آن شوق دیدن‌ها،
می‌دانی، من بهشت را به چشم دیده‌ام حالا!​
 

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #19
حال عمری گذشته و
عشق را من چشیدم
به چشم دیدم
با چشمِ دل اما.
فقط یک چیز را بدان؛
زندگیت را
با اعتماد
به او بسپار!
 

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,253
پسندها
40,019
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #20
دنیا پریشان است به حالم
گرچه باید با آن بسازم
شوق دیدن‌ها کم بود،
عاشق و معشوق چه دورند.
منم بین این جهنم،
میان آدم‌ها چه بی‌تابم.
حق هم دارم،
بهشت عالمی دارد،
که دل کندن از آن،
سختی‌ها دارد.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا