متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

nam nam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,311
میشه زود بگید
من دنبال رمانی میگردم که درباره یه دختر و پسری هست که باهم تویه دانشگاه هستن و باهم لج و لجبازی دارن که یه روز پسره روی دختره شیرینی خامه ای پرت میکنه و دختره هم مجبور میشه توی دست شویی دانشگاه حموم کنه که در این وقت هم پسره میره و لباس دختره رو میدزده لطفا اگه میدونید اسمشو بگید تورو خدا چند ساله دارم دنبالش میگردم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

omid_radmehr

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
4
امتیازها
0
  • #2,312
درمورد دختری هست که پدرش معتاد بود و اونو میفروشه به یک خانواده خیلی ثروتمند و اون دختر کلفت یک عمارت میشه و بعدش عاشق پسرِ اون خونواده میشه..پدرِ اون پسره قاچاقِ انسان میکرد و آخرش معلوم میشه پسرش داشته با پلیس همکاری میکرده که پدرش رو گیر بندازه..در نهایت دختره با پسره ازدواج میکنه و...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

99maryam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
8
امتیازها
3
  • #2,313
سلام ی رمان بود اسم شخصیت ها و رمان یادم نیست ولی پلیسی بود پسره با دختره میرن خارج ی قسمتیش رو یادمه پسره لپتاپ رو از تختش درمی آورد راپورد میداد ب رئیسش و از تراس اتاق خودش سعی می‌کرد وضعیت دختره ک تو اتاق بغلیش بود رو بفهمه که نمیتونه ، دختره تو محل کارش با پسره با حجاب بود ولی دور از چشم اونا با عربا معامله می‌کرد لباس خوب میپوشید براشون
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

99maryam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
8
امتیازها
3
  • #2,314
ی رمان دیگه هم بود پسره ی داداش داشت که بخاطر ارث و میراث ی تصادف راه میندازه تا بتونه داداششو نازا کنه پسره هم از تو تصادف بوده چیزیش نمیشه و الکی خودش رو ب نازایی بودن و لالی میزنه و رو ویلچر میشینه تا ی خدمتکار میارن براش پسره عاشق خدمتکار میشه ولی نمیدونه ک دختره با داداش عوضیش...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

99maryam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
8
امتیازها
3
  • #2,315
ی رمان هم بود که از همون اول داستان پسره میره دختره رو میدزده میبره تو شمال تو کلبش نگه میداره ی کارایی میکنن فک کنم سر پسره هم خون میشه تو اون هولواوش اسم چی بود؟؟؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

99maryam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
8
امتیازها
3
  • #2,316
سلام ی رمان بود دختره تو مرده شور خونه روستا کار می‌کرد کسی اسمشو میدونه؟مامانبزرگشم میشوره
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

99maryam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
8
امتیازها
3
  • #2,317
سلام ی رمانی بود دختره با هزاران تلاش و جهشی خوندن تو درسا میتونه تو سن کم استاد دانشگاه دامپزشکی بشه وارد دانشگاه ک میشه دانشجو ها اذیتش میکنن بخاطر سنش و ی پسره هم خیلی تو کفشه همش اذیتش میکنه و باهاش شوخی میکنه و اینا برای یادگیری بیشتر میرن شمال اونجا دختره میخواد ب دانشجو ها یاد بده گاو چجوری میزاد و پسره هم اداشو درمیاره و با تعجب نگا میکنه میگه تا ارنج؟؟دختره هم بزور خودشو نگه میداره و داستانیه اصن کسی اسمشو میدونه؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

تینا(:

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,318
درمورد دختری هست که پدرش معتاد بود و اونو میفروشه به یک خانواده خیلی ثروتمند و اون دختر کلفت یک عمارت میشه و بعدش عاشق پسرِ اون خونواده میشه..پدرِ اون پسره قاچاقِ انسان میکرد و آخرش معلوم میشه پسرش داشته با پلیس همکاری میکرده که پدرش رو گیر بندازه..در نهایت دختره با پسره ازدواج میکنه و...
حصار تنهایی من، اسم دختره اینازه و اسم پسره اراد
 

rahamoradi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
4
امتیازها
0
  • #2,319
یه رمان خوندم اسم پسره محمد بود دختره نوریه(فک کنم)بابا ی پسره دختره رو میاره چون عروس اولش بچه دار نمیشده(البته وسط رمان مشخص شد عروسش در واقع زن پسر بزرگش بوده که توی شب عروسی تصادف میکنن پسره در جا میمیره اما دختره حافظشو از دست میده و چون باباعه این عروسیشو دوست داشته به محمد میگه تو بیا اینو عقد کن من داری که دوسش داری رو برات میگیرم) اینجوری شد که نوریه رو میاره و وقتی نوریه حامله بوده هووش بهش تهمت دزدی میزنه از خونه بیرونش میکنه یه پیرزن مهربون بهش کمک میکه می‌بردش خارج بچهاش اونجا بدنیا میان اسمشونو میزاره علی و فاطمه بعد ۲۰ سال برمیگرده ایران دخترش عاشق یه پسره میشه که استاد دانشگاهشه برای عقد نیاز به اجازه ی پدر دارن که نوریه میره و محمد و
محمد شرط میزاره اگه میخوای رضایت بدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Suzyblue

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,320
سلام ی رمان بود دختره وکیل بود ی پرونده قتل به پستش میخوره که سر همین پرونده با ی پسره باستان شناس آشنا میشه که ی مغازه عتیقه فروشی داره که از پدرش ارث رسیده با کلی بدهی از شرطبندی کلا داستان راجب ی کوزه نفرین شده بود تا جایی که یادم میاد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
عقب
بالا