نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

rabia

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,481
سلام
یه رمان بود که دختره ورزشکار و بدنساز بود و بدن خیلی غولی هم داشت که با برادرش خارج بود
فکر کنم برادرش ۱۰ سال ازش بزرگتر بود
بعد دختره از خارج میاد میره به روستایی که پدرش اربابش بود
پدرش زن دوم هم برده بود و فکر کنم یه دختر هم از زن دومش داشت
اگه کسی اسم این رمان رو میدونه لطفا بگه
ممنون
 

shina81

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
5
امتیازها
3
  • #2,483
سلام وقتتون بخیر

رمان درباره دختریه که همسرش که پسرخالش هم بود(مسعود)بهش میگه که ازت خسته شدم و به بهانه بچه دار نشدن درخواست طلاق میده اما در واقعیت با یه خانوم دیگه ای قرار ازدواج گذاشته

بعد از جدایی نامزدی برادر دختر داستان(سیاوش)و خواهر شوهر دختره (سارا)هم بهم میخوره درحالیکه همو خیلی دوست دارن و سیاوش هم با دختر دیگه ای(ژیلا فک کنم) نامزد میکنه از لج خانواده ی خالش. اما بعد از مدتی از ژیلا جدا میشه و با سارا عروسی میکنه

دختر مدتی افسردگی میگیره برای اینکه حال و هواش عوض بشه میره شمال خونه ی مادربزرگش اونجا با پسر یکی از دوست های مادربزرگش که اهل اصفهانن اشنا میشه

اون اقا قبلا یه بار به اجبار پدر خودش و پدر همسر سابقش ازدواج کرده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
47
پسندها
71
امتیازها
103
  • #2,484
سلام دوستان به رمان بود دختره پدرش به همراه رئیس یه شرکت مفقود میشه ، دختره با تیپ پسرونه تو شرکت کار میکنه تا سر دربیاره پدرش چطور گم شده ، بعد یه پلیسم به عنوان نفوذی میره تو شرکت ، میفهمه این دختره مجبور میشن با هم همکاری میکنن، برای این همکاری صیغه هم میشن در نهایت هم پدرش پیدا میشه و با هم ازدواج میکنن.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] rabia

مرواریدشرقی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
  • #2,485
دختره خلافکار بودو یه شب بارونی میزننشو میندازنش گوشه خیابون یه پسره که با وانت بار کار میکنه میبینش میبره خونهرخودش کسی اسمشو میدونه؟؟؟؟
 

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
47
پسندها
71
امتیازها
103
  • #2,486
سلام
یه رمان بود اگر اشتباه نکنم اسم شخصیت زنش گلبرگ بود که مطلقه بود و یه دختر نوجوان داشت و با خانواده خودش قطع ارتباط کرده بود
برای گذران زندگی تو آژانس کار می‌کرد به خونه جدیدی که میره با مردی آشنا میشه که مکانیک هستش چند بار کمکش میکنه با هم ازدواج میکنن، دخترش میره پیش پدرش از پیش اونم فرار میکنه فلج میشه مابقی داستان
اگر میدونید ممنون میشم کمک کنید
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
90
عقب
بالا