متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

چکیده نگار چکیده‌نگار رمان تیامسیش | like_moon کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

like_moon

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
715
پسندها
5,971
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #11
بردیا: وقتی از کسی انتظار نداشته باشی خودت کمتر اذیت میشی!
 
امضا : like_moon

like_moon

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
715
پسندها
5,971
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #12
بردیا:نقطه ضعف آدم‌ها همون جاییه که بهترین دوست‌ها ازش، بهت ضربه می‌زنند.
 
امضا : like_moon

like_moon

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
715
پسندها
5,971
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #13
بردیا:پول تنها حلال مشکلات آدم‌هاست! این کاغذ رنگی، تنها چیزیه که آدم‌ها رو از هم متنفر می‌کنه، عاشق می‌کنه، می‌کشه، زنده می‌کنه و حتی از خدا دور می‌کنه!
 
امضا : like_moon

like_moon

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
715
پسندها
5,971
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #14
بردیا خیره به تیامسیش گفت:
- درمون همه‌ی درد‌هام اینجا ایستاده دکتر! خیالت راحت.
 
امضا : like_moon

like_moon

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
715
پسندها
5,971
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #15
بردیا لبخند زد:
- آدما که نیاز نیست همه چیز رو به زبون بیارن، بعضی چیزها از چشم‌ها هم قابل خوندنه به‌خصوص وقتی که پای دلت وسط باشه، اون موقع است که همه‌ی خواسته‌های معشوقت رو می‌تونی از چشماش بخونی، چشم‌ها دروغ نمیگن تیامسیش.
 
امضا : like_moon

like_moon

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
715
پسندها
5,971
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #16
بردیا: تمام زیبایی‌های دنیا توی یه نگاه تو خلاصه می‌شه!
 
امضا : like_moon

like_moon

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
715
پسندها
5,971
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #17
تیامسیش:یه افسانه هست که میگه هر زمان یه انسان متولد میشه یه ستاره هم باهاش متولد میشه و وقتی که اون آدم می‌میره اون ستاره هم باهاش میمره!
بازوانش را از نرده جدا ساخت و این بار پشتش را به نرده داد تا تیامسیش را ببیند:
بردیا: به افسانه‌ها اعتقاد داری؟
گردنش را تا دیدن چهره‌ی بردیا پایین آورد و لبخند شیرینی به لبانش جان داد:
- به هرچیزی که روحم رو جلا بده، من رو بهترین خودم کنه اعتقاد دارم!
- پس من هم بهت اعتقاد دارم!
 
امضا : like_moon

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
618
پسندها
9,030
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #18
تاپیک چکیده‌نگار رمانِ
(تیامسیش)
به دلیل منتقل شدن به متروکه، بسته شد.
در صورت خارج شدن رمان به یکی از مدیران کتاب مراجعه کنید.
 
امضا : M A H D I S
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا