- تاریخ ثبتنام
- 28/1/20
- ارسالیها
- 281
- پسندها
- 2,013
- امتیازها
- 11,813
- مدالها
- 9
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #71
با صدای فرید که در حال پرخاش کردن بود، چشمهام رو باز کردم. بیشتر شبیه خواب و رؤیا بود؛ اما وقتی بیشتر دقت کردم دیدم صدا از بیرون اتاق میاد.
- کی به تو گفته در مورد خصوصیترین مسائل زندگی من و شیدا دُرفشانی کنی؟!
نازنین با دلخوری گفت:
- ناسلامتی من وکیلتم ها!
فرید جوری که انگار میخواست من متوجه حضورش نباشم، صداش رو پایین آورد و گفت:
- بابا من وکیل نخوام کی رو باید ببینم؟ اون هم وکیل ناشی و نابلدی مثل تو! بهخدا نازی اگه اتفاقی برای شیدا میفتاد پوستت رو میکندم.
نازی گفت:
- اورژانس که اومد، تشخیص داد حملهی عصبی بوده. فشارش خیلی پایین بود. همینجا قاضی اجازه داد بهش سرُم وصل کنن. باور کن دلم نمیخواست ناراحتش کنم. با چیزایی که دربارهش میدونستم، اصلاً فکر نمیکردم موضوع طلاق اینقدر...
- کی به تو گفته در مورد خصوصیترین مسائل زندگی من و شیدا دُرفشانی کنی؟!
نازنین با دلخوری گفت:
- ناسلامتی من وکیلتم ها!
فرید جوری که انگار میخواست من متوجه حضورش نباشم، صداش رو پایین آورد و گفت:
- بابا من وکیل نخوام کی رو باید ببینم؟ اون هم وکیل ناشی و نابلدی مثل تو! بهخدا نازی اگه اتفاقی برای شیدا میفتاد پوستت رو میکندم.
نازی گفت:
- اورژانس که اومد، تشخیص داد حملهی عصبی بوده. فشارش خیلی پایین بود. همینجا قاضی اجازه داد بهش سرُم وصل کنن. باور کن دلم نمیخواست ناراحتش کنم. با چیزایی که دربارهش میدونستم، اصلاً فکر نمیکردم موضوع طلاق اینقدر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر