- ارسالیها
- 165
- پسندها
- 1,090
- امتیازها
- 6,463
- مدالها
- 9
- نویسنده موضوع
- #41
امروز پاییزی دیگر است و بارانِ شدیدی میبارد؛ اما سیل هم نتوانست خاطرات تو را با خود غرق کند... .
فراموش کردنت چگونه است عزیز از دست رفتهام؟ خب هر چه هست نمیدانم.
فقط بدان جای خالی سایهات روی کاشیهای حیاط بسیار احساس میشود؛ قبیل بهارِ فقیری که گلهایش خشک شدهاند و هیچ غنچهای به بار ننشسته.
تو شروع تمام شاهکارهای این زنی بگو چگونه با نبودن سایهات کنار بیایم؟
گذشته خیال میکردم برای پاک کردن حضورت از ذهن باید به جاهایی که دوستشان داشتیم بروم و یک به یک از خاطراتت را شبیه قطع کردن عضوی از بدن در آنجا جا بگذارم تا نیست بشوی و هیچ رد پایی ازت باقی نماند.
مخبطوار همچون الهه اندوه با واژگانم تمام مردمان را محبوس غم و اشک کردم.
برای شیرین کردن آخرین مرور از تو...
فراموش کردنت چگونه است عزیز از دست رفتهام؟ خب هر چه هست نمیدانم.
فقط بدان جای خالی سایهات روی کاشیهای حیاط بسیار احساس میشود؛ قبیل بهارِ فقیری که گلهایش خشک شدهاند و هیچ غنچهای به بار ننشسته.
تو شروع تمام شاهکارهای این زنی بگو چگونه با نبودن سایهات کنار بیایم؟
گذشته خیال میکردم برای پاک کردن حضورت از ذهن باید به جاهایی که دوستشان داشتیم بروم و یک به یک از خاطراتت را شبیه قطع کردن عضوی از بدن در آنجا جا بگذارم تا نیست بشوی و هیچ رد پایی ازت باقی نماند.
مخبطوار همچون الهه اندوه با واژگانم تمام مردمان را محبوس غم و اشک کردم.
برای شیرین کردن آخرین مرور از تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.