- ارسالیها
- 33
- پسندها
- 156
- امتیازها
- 503
- مدالها
- 2
- نویسنده موضوع
- #11
یکم شک کردم و از خونه اومدم بیرون، در رو قفل کردم. سوار آسانسور شدم و چند لحظهای منتظر شدم برسم به پارکینگ. در آسانسور رو هول دادم و باز شد.
تیام تکیه داد بود به ماشین همسایه و تو فکر غرق بود! کی از خونه رفت بیرون؟ رفتم جلو و صدای بلندی گفتم:
- توی کدوم دنیا به سر میبری؟
تیام که انگار صدامو نشنیده بود به سمت در رفت. معلوم نیست چی تو فکرش میگذره باز!
دوتامون منتظر تاکسی بودیم تا بیاد بریم. حواسم نبود که تیام گفت:
- خسته شدم! باید یه ماشین بخرم.
رو بهش کردم و گفتم:
- جانم؟ شتر بیند در خواب پنبه دانه.
با عصابیت نفسش رو داد بیرون و با غرغر گفت:
-...
تیام تکیه داد بود به ماشین همسایه و تو فکر غرق بود! کی از خونه رفت بیرون؟ رفتم جلو و صدای بلندی گفتم:
- توی کدوم دنیا به سر میبری؟
تیام که انگار صدامو نشنیده بود به سمت در رفت. معلوم نیست چی تو فکرش میگذره باز!
دوتامون منتظر تاکسی بودیم تا بیاد بریم. حواسم نبود که تیام گفت:
- خسته شدم! باید یه ماشین بخرم.
رو بهش کردم و گفتم:
- جانم؟ شتر بیند در خواب پنبه دانه.
با عصابیت نفسش رو داد بیرون و با غرغر گفت:
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش