- ارسالیها
- 33
- پسندها
- 156
- امتیازها
- 503
- مدالها
- 2
- نویسنده موضوع
- #21
هنوز تو شوک بودم که چطور با برخورد دست تیام تونستم تکون بخورم! تیام که چشمهاش پف کرده بود و حالت خنثی داشت همینطور بالای سرم بهم خیره شده بود. سریع خودمو از حالت دراز کشیده درآوردم.
تیام هم عقبعقبی رفت و روی مبل یه نفرهای بغل دسته مبل سهنفره که من روش خوابیده بودم رفت و نشست. دست فرو کرد تو موهای ژولیدهپولیدش، بعد نفس عمقی در داد و گفت:
- خودمو پاره کردم تا بیدار شی، ولی مثل خرسه خواب ندیده خوابیده بودی، مثلا قرار بود بریم خونهای بابا!
اوه، مهمونی امشب رو به کل فراموش کرده بودم. پتوی سنگین روم رو از شدت گرما انداختم اون ور و گفتم:
- حالا انگار چی شده؟ خب به درک، دفعه بعد ایشالا.
تیام حالت جدی...
تیام هم عقبعقبی رفت و روی مبل یه نفرهای بغل دسته مبل سهنفره که من روش خوابیده بودم رفت و نشست. دست فرو کرد تو موهای ژولیدهپولیدش، بعد نفس عمقی در داد و گفت:
- خودمو پاره کردم تا بیدار شی، ولی مثل خرسه خواب ندیده خوابیده بودی، مثلا قرار بود بریم خونهای بابا!
اوه، مهمونی امشب رو به کل فراموش کرده بودم. پتوی سنگین روم رو از شدت گرما انداختم اون ور و گفتم:
- حالا انگار چی شده؟ خب به درک، دفعه بعد ایشالا.
تیام حالت جدی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر