متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

فن فیکشن فن‌فیکشن دهکده هاگزمید | عارفه حمزه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Arefeh.h
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 859
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد فن‌فیکشن: 50
ناظر: N a d i y a NADIYA._.pd


نام اثر: دهکده‌ی هاگزمید
نویسنده: عارفه حمزه
برگرفته از: مجموعه هری‌پاتر
خلاصه: یک مجموعه واقعی از گذشته، حال و آینده‌ی شخصیت‌های مجموعه هری پاتر. تمامی مطالب طبق نوشته‌ی‌های نویسنده مجموعه‌های هری پاتر جی‌کی‌رولینگ نوشته شده و هیچ گونه تغییری در اصل ماجراها توسط نویسنده ایجاد نشده. مطالب و حقایقی خواهید فهمید که شاید برایتان جالب باشد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Arefeh.h

Mers~

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,692
پسندها
34,732
امتیازها
66,873
مدال‌ها
37
سن
18
  • مدیر
  • #2
IMG_20220209_123809_507.jpg
"هوالقلم"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن یک رمان برای منتشر کردن فن فیکشن خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ فن فیکشن خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
"قوانین جامع تایپ فن فیکشن"

و برای پرسش سؤالات و اشکالات خود در رابطه با فن فیکشن، به لینک زیر مراجعه فرمایید.
" تاپیک جامع مسائل کاربران در رابطه با رمان‌نویسی "

برای انتخاب ژانرِ مناسبِ فن فیکشن خود به تاپیک زیر مراجعه کنید
تاپیک جامع ژانرهای موجود در تالار کتاب

بعد از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mers~

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه: دنیای جادوگری می‌تواند گاهی مثل شب سیاه و گاهی مثل روز روشن باشد. این انتخاب‌های ماست که دنیایمان را می‌سازد. شخصیت‌های دنیای جادوگری هرکدام نماد شخصیت‌های متفاوتی هستند. مثلا مینروا مک گونگال نماد شجاعت و استقامت و قانون‌مداری است یا ریموس لوپین نماد افرادی است که به دلایل غیرعادلانه از جامعه رانده می‌شوند و زندگی غمگین دارند. پروفسور سیبل تریلانی نماد افرادی بی عرضه است که با فریب‌ دادن دیگران زندگی می‌کنند و معمولا به خاطر ضعفان مورد ترحم دیگران قرار می‌گیرند.

شروع:
رابرت مک گونگال این دست و آن دست می‌کرد. بالاخره زبان باز کرد:
- خانم راس... منظورم اینه که... ایزابل حقیقتا من عاشقت شدم. تو جذاب و زیبایی. اگه قبول کنی میخوام ازت درخواست ازدواج کنم... .
ایزابل راس غوغایی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Arefeh.h

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #4
مینروا با خوشحالی نامه را باز کرد و لیست وسایلی که باید می‌خرید را دید. از مادرش پرسید:
- مامان این وسایل رو از کجا باید بخرم؟
مادرش با مهربانی لبخند زد و گفت:
- کوچه‌ی دیاگون.
مینروا درباره‌ی آن چیزی نشنیده بود. مادرش صندوقچه‌ی وسایلش را آورد و گفت:
- حالا به همراه برادرهات باهم برای خرید وسایلت به دیاگون میریم.
الیزابت توانایی جا به جایی را به خوبی بلد بود و مدت‌ها بود که از قدرت‌های جادویی‌اش استفاده نکرده بود. با اشتیاق دست فرزندانش را گرفت و تمرکز کرد. با ذوق گفت:
- چشماتون رو ببندید بچه‌ها. پیش به سوی دیاگون.
***
آلبوس دامبلدور از دره گودریک و کلبه‌ی پدری‌اش بیرون زد و خودش را به هاگوارتز رساند. با این که با برادرش ابرفورث همیشه مشکل داشت ولی بازهم هر سال قبل از شروع سال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Arefeh.h

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #5
مدت زیادی نگذشت که به دلیل توانایی‌های خودش مشهور شد. به‌طوری‌که به هجدهمین سالگرد تولدش نزدیک می‌شد باافتخارات و سربلندی زیاد هاگوارتز را ترک کرد. سرپرست دانش آموزان، دانش‌آموز ارشد، برنده جایزه بارنابس فینکلی برای طلسم‌اندازی استثنایی، نمایندهٔ جوانان بریتانیایی در وینزنگاموت، برنده مدال طلای مقاله ابتکارآمیز همایش بین‌المللی کیمیاگری در قاهره از افتخارات اوست. و بالاخره به درخواست مدیر کهنسال هاگوارتز آرماندو دیپت به عنوان معلم درس تغییر شکل به هاگوارتز بازگشته بود.
سال تحصیلی جدید شروع شد. آلبوس دامبلدور در برابر دانش‌آموزان جدید ایستاد و به عنوان یکی از برترین معلمان و معاون هاگوارتز شروع به صحبت کرد:
- دانش‌آموزان جدید خوش آمدید. شما به بزرگترین مدرسه‌ی علوم و فنون جادوگری قدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Arefeh.h

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #6
کریندس قدرت زیادی داشت که خودش از آن بی‌خبر بود و گریندلوالد از این قدرت او استفاده کرد تا به قدرت دست یابد. مدت‌ها بعد دامبلدور در اقدامی رو در روی گریندلوالد ایستاد و پیمان برادری‌شان شکست و فهمید که کریندس برادر کوجک و گمشده‌ی‌شان است. چند سال بعد دامبلدور به کمک نیوت اسکمندر و دوستانش موفق به دستگیری گریندلوالد شد.
مینروا در وزارتخانه با افراد ضدمشنگ بسیار مشکل داشت به دلیل علاقه‌ای که به پدر مشنگش داشت. به همین دلیل جغدی به هاگوارتز فرستاد و درخواست کرد که در هاگوارتز درس تغییر شکل را آموزش دهد. آلبوس به تازگی به دلیل افتخاراتی که بعد از دستگیری گریندلوالد به دست آورده بود مدیر جدید هاگوارتز شده بود و درخواست مینروا را قبول کرد.قبل از ورود مینروا به مدرسه القینستون ارکوارت از او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Arefeh.h

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #7
مینروا شخصاً معلم تام نبود ولی نگرانی‌های دامبلدور را درباره او می‌شنید. دامبلدور می‌گفت:
- از گذشته‌ی او اطلاعاتی نداریم فقط رئیس یتیم‌خانه می‌گفت یه شب یه زن باردار بیمار به یتیم‌خانه اومد و بعد از زایمان فرزندش از دنیا رفت. این بچه خیلی ساکت و منزوی بود و اصلا اخلاق خوبی نداشت. با جا به جا کردن وسایل دوست‌هاش و کارهای عجیب اون‌ها رو می‌ترسوند و ازشون دزدی می‌کرد. وقتی به دیدنش رفتم گفت می‌تونه به زبان مارها صحبت کنه. می‌ترسم...
مینروا می‌دانست منظور او چیست.
- می‌ترسی وارث حقیقی اسلیترین باشه؟
آلبوس به نشانه‌ی مثبت سر تکان داد. اتفاقات درحال وقوع بود. مینروا مردد گفت:
- یادمه گفتی دفعه اولی که در تالار اسرار باز شده بود و دانش آموزی مشنگ زاده به اسم میترل به قتل رسید تام اینجا درس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Arefeh.h

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #8
پیرمرد با اخم نگاهش کرد و گفت:
- چی‌ میخوای؟ نکنه از اقوامشون هستی؟
دامبلدور سری به نشانه‌ی منفی تکان داد و به سرتا پای پیرمرد نگاه کرد. لباس‌های گران‌قیمتی داشت.
- من فقط درموردشون یه سری اطلاعات میخوام.
پیرمرد مشنگ آهی کشید و گفت:
- یه خانواده‌ی دیوونه بودن. پدر و پسر که احمق و دیوونه ولی دخترشون سالم‌تر به نظر می‌رسید. ولی دخترشون یه جادوگر بود.
دامبلدور شوکه شد. او متوجه شده بود و قوانین وزارت‌خانه زیر سوال رفته بود.
- چطور؟
- والا پسرم رو جادو کرده بود انگار. آخه یه آدم عاقل چطور یک شبه یهو عاشق یه دختر میشه؟ دیوونه‌وار عاشقش شده بود. من می‌گفتم یا جادوش کرده یا یه چیزی به خوردش داده ولی همسرم می‌گفت چیزی به اسم جادو وجود نداره.
دامبلدور نفس راحتی کشید و منتظر ماند. پیرمرد دستی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Arefeh.h

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,765
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • نویسنده موضوع
  • #9
آن سال دانش آموزان هاگوارتز فعال‌تر بودند چون مدیر مدرسه آنها پروفسو دامبلدور بهترین مدیری بود که تا به حال هاگوارتز به خود دیده بود. مینروا از یک اکیپ ۴ نفره وسیله‌ای شبیه به یک نقشه را توقیف کرده بود. اعضای این اکیپ شامل جیمز پاتر دانش آموز خوب و زرنگ و جستجوگر تیم کوییدیچ گریفیندور، سیریوس بلک دانش آموز خوب و سردسته خرابکاران و قانون شکنان مدرسه، پیتر پتی گرو پسری کم مو و قد کوتاه که هیچ کس با او دوست نمی‌شد و جیمز و سریوس از روی ترحم با او دوست شده بودند و... ریموس لوپین؛ پسری که یک گرگینه بود و این قضیه را فقط دامبلدور می‌دانست. ادوارد ریموس تدی لوپینی تنها فرزند لیان لوپین جادوگر و هوپ هاول همسر مشنگش بود. آنها پسرشان را خیلی دوست داشتند.
پدر ریموس مسئول مقابله با رفتارهای شرور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Arefeh.h
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا