شعر مجموعه اشعار تاب بی‌تابی | روناهی.ب کاربر انجمن یک رمان

[روحـــناهی]

نام مجموعه شعر: تاب بی‌تابی
نام شاعر: روناهی.ب
مقدمه:
واژه هایم همه آشفته و بی تاب شدند
همه در حسرت آغوش دمی خواب شدند
چون که در رفتن تو آتش آنها را برد
حال دیوانه‌ و هم صحبت مهتاب شدند
​

 

[SETAYESH.MO]

•| بسم رب العشق |•



ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.
"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید....​

​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[روحـــناهی]

شهر آشوب گشته و عقل حیران شده است
این من درمانده از عشق ویران شده است
می‌روی لااقلش زخم بر دردم نزن
بعد تو حال من گویی بیابان شده است​

 

[روحـــناهی]

سیل فریاد، مرا با خود برد
یک تن افسرده در این شعر مرد
بهمن غم که بهارم دفن کرد
شاعر این یک دو بیت را هم برد​

 

[روحـــناهی]

لابه لای تن این خانه پر از ویرانی است
اشک در جام و در وادی غم، مهمانی است
در دل معرکه، رنج‌ پایکوبی می‌کند
می‌کند پچ‌پچه‌ که تحفه دل تنهایی است​

 

[روحـــناهی]

کاش این دوری ز تو اجبار نبود
این دل دیوانه‌ هم بیمار نبود
چونکه بردی عقل و جان و مال و دل
کاش هرگز این همه دیوار نبود​

 

[روحـــناهی]

می‌زند باران دیوانه، مدام خود را به در
این وسط حال دلم با او شده آشفته‌تر
در غروب جمعه و در گوشه یک پنجره
انعکاس شیشه می‌گوید تمامش کن بپر​