شعر مجموعه اشعار سوگاتا | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع *RaHa._
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 148
  • برچسب‌ها
    رها سلطانی
  • کاربران تگ شده هیچ

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
«نیم‌روشن»
نوری هست
در من،
نه‌چندان روشن
نه‌چندان خاموش
مثل شمعی
که در دل باد،
با امید بی‌کلامی
می‌لرزد... .
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
«شاید»
شاید همین شعرها
نور باشند؛
یا شاید
فقط دردهایی‌اند
که لباس کلمات پوشیده‌اند
تا وانمود کنند
روشنند... .
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
«آرام»
روزی رسید
که فهمیدم
نباید همیشه جنگید.
آرام نشستم
کنار خودم
و صبر کردم
تا صداها بخوابند... .
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
«شکوفه»
در دل همان شاخه‌ی خشک
که فکر می‌کردم مُرده است،
شکوفه‌ای کوچک،
سر برآورد
و گفت:
«من از تو آمده‌ام... .»
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
«روشن شدم»
نه ناگهانی،
نه درخشان،
فقط
آهسته‌آهسته
درونم
روشن شد... .
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
«نگاه»
تو چیزی نگفتی،
فقط نگاه کردی
و آن‌قدر نور در چشمانت بود
که تاریکی،
از خاطرم
پاک شد... .
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
«خانه»
دیگر به دنبال خانه نمی‌گردم!
خانه‌ام همین‌جاست؛
جایی درون سینه‌ام
که سکوت دارد
و نوری نرم
که برای کسی نمی‌سوزد؛
جز من... .
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
«بازگشت»
بازگشتم؛
نه به تو
نه به گذشته،
بلکه به خودم
که سال‌ها
در تاریکی فراموشی،
جا مانده بود... .
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
«مهر»
نوری را که در من روشن شد
دیگر پنهان نکردم؛
روی دست بلندش کردم
و نامش را گذاشتم:
«مهر!»
 

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
«بیداری»
نه خوابی مانده،
نه رویایی...
فقط چشمی‌ باز
که دنیا را می‌بیند
بی‌آن‌که بخواهد،
چیزی را
تغییر دهد... .
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا