- ارسالیها
- 678
- پسندها
- 7,529
- امتیازها
- 22,273
- مدالها
- 12
- نویسنده موضوع
- #11
دستانش را داخل جیب کتش کرد و موبایلش را از جیبش خارج کرد. لیست مخاطبین خود رفت و کلمه (د-D) را وارد کرد. همان لحظه اولین نام، نام دیهگو بود که روی صفحه گوشی، نمایش داده میشد. دکمه تماس را زد و موبایل را به سمت گوش خود برد. اولین بوق مساوی با جواب دادن دیهگو شد. صدای خمار و خشن گوشخراش دیهگو مانند کشیده شده آهنی روی زمینی سرامیکی بود.
- الو؟
جوزف که از صدای خمار دیهگو زیاد خشنود نبود گفت:
- دیهگو واست یه کار دارم. پولشم مهم نیست. فقط بگو میتونی انجامش بدی؟
دیهگو نیازمند پول بود و چهبهتر از اینکه پولی بهدستش بیاید و کار خود را راه بیندازد.
- مونده چه کاری باشه. من تو همهکارا پایهام فقط کشتن طرف کار من نیست، خودت میدونی جوزف.
جوزف دستش را بار دیگر لابهلای موهای...
- الو؟
جوزف که از صدای خمار دیهگو زیاد خشنود نبود گفت:
- دیهگو واست یه کار دارم. پولشم مهم نیست. فقط بگو میتونی انجامش بدی؟
دیهگو نیازمند پول بود و چهبهتر از اینکه پولی بهدستش بیاید و کار خود را راه بیندازد.
- مونده چه کاری باشه. من تو همهکارا پایهام فقط کشتن طرف کار من نیست، خودت میدونی جوزف.
جوزف دستش را بار دیگر لابهلای موهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش