متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

محبوب مجموعه دلنوشته‌های هاوار آوار | بریوان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع بریوان
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 901
  • کاربران تگ شده هیچ

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #1
«بسم رب النور...»
____
نام اثر: هاوارِ آوار
به قلم: الهام فرجی
تگ: محبوب
مقدمه:
کودکی خُردسالم.
بچه‌های محل مرا گنجشک می‌پندارند و به سمتم سنگ می‌زنند.
جسم نحیف و زخم‌خورده‌‌ام را در خود مُچاله می‌کنم و به سقف می‌آویزمش تا قطره‌های خون خشک شوند.
لاشخوراها طعمه‌‌ی لذیذ، گیرشان آمده و با صدای مهیبشان بالای سرم، بزم شادی گرفته‌اند و روحم را از هم می‌درند.
درد دارم درد دارم ... .
ای کاش یک شب از شب‌های بی‌خوابی‌ام، از خواب بپرم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

SparK

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
423
پسندها
10,230
امتیازها
27,613
مدال‌ها
22
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #3
دریغ و دریغ و دریغ...!
بر سر خود می‌کوبم.
زار می‌زنم. له می‌شوم. پاک می‌شوم.
پاکِ پاکِ پاک... !
از یاد همه پاک می‌شوم
انگار که هیچ‌وقت مادرم من را نزاییده و شیرم نداده
و هیچ‌وقت با لالایی خوابم نکرده.​
 

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #4
تیغ برمی‌دارم و رگ و ریشه‌ی خودم را می‌زنم
و خون می‌پاشد
و دفتر خاک خورده‌ی زندگی سرخ می‌شود.
تا به کی خودم را در پس‌گوشه‌های کث‍‍‍‍‍‍‎‌‌‍‍افت از شک‌هایم
پنهان کنم و نیش بچاکانم تا دندان‌هایم معلوم شود
و ثابت کنم همه چیز عادیست؟​
 

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #5
اَمان!
اَمان از این جنون و دیوانگی
و خشمی که گردوخاک به‌ پا کرده!
دیدگانم کور.
سرفه پشت سرفه.
بی‌نفس...
آه که بوی خاک و خون می‌آید.
جسد معصوم کودکی‌ام دفن نشده،
و آه که بوی خون می‌آید
و آه که بوی خاک می‌آید... .​
 

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #6
به فکرِ بی‌فکرم می‌رسد که به دیوار مشت بکوبم
و خراب کنم این همه خانه‌ خرابی را.
من مشت می‌کوبم
و کسی نیست
و صدای زجه‌ی بی‌صدای خودم می‌آید.
کسی در من می‌میرد
و بوی خون می‌آید
و بوی خون می‌آید... .​
 

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #7
تلوتلو می‌خورم
و گیج می‌زنم
و م‍ست نیستم.
کسی مرا نمی‌بیند
و من پاک می‌شوم... .​
 

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #8
شقایق‌ها زنده نیستند
و زندگی را با دیدگان کور نمی‌توان دید!
درخت سیب ما،
سیب نداشت
و خشکید
و افتاد
و بوی خاک می‌آید.​
 

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #9
خانه‌‌ی‌مان را گورستان شهر کردند
مُرده پشت مُرده جمع می‌شود!
با دست‌های خودم
گور می‌کنم،
دفن می‌کنم،
قهقهه می‌زنم،
اشک می‌ریزم،
و پاک می‌شوم.​
 

بریوان

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
90
پسندها
1,144
امتیازها
6,313
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #10
در خواب راه می‌روم
و راه می‌روم
و به جایی نمی‌رسم... .
پا برهنه...
با پاپوشی که برایم دوختند،
راه می‎‌روم
و از پاهایم خون می‌چکد.​
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا